رضا صمیم
چکیده
«فصلنامه مطالعات دانشگاه» در زمانهای این بخت را مییابد تا در مقام نشریهای علمی، و با همت مؤسسهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علومْ تحقیقات و فناوری، به زیور طبع آراسته شود که برخی سیاستمداران و روشنفکران از دانشگاه ایرانی به مثابه نهادی بیکارکرد، بیثمر و ناهمزمان سخن میگویند. شاید این منتقدان ...
بیشتر
«فصلنامه مطالعات دانشگاه» در زمانهای این بخت را مییابد تا در مقام نشریهای علمی، و با همت مؤسسهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علومْ تحقیقات و فناوری، به زیور طبع آراسته شود که برخی سیاستمداران و روشنفکران از دانشگاه ایرانی به مثابه نهادی بیکارکرد، بیثمر و ناهمزمان سخن میگویند. شاید این منتقدان در تفسیرشان از دانشگاه ایرانی بهمثابه طرحی شکستخورده و نهادی فروپاشیده ذیحق باشند اگر دانشگاه را نهادی در نظر بگیریم که کارکرد اصلیاش تولید علم تخصصی و به تبع آن تربیت متخصص است. اگر واقعبینانه بنگریم دانشگاه ایرانی نتوانسته چنین کارکردی را، آنگونه که از آن انتظار میرفته، جامهی عمل بپوشاند؛ پس به تعهداتی که به اجتماع پیرامونش داشته به درستی عمل نکرده است. در این معنا دانشگاه بر خلاف مصالح ارگانیسمی که آن را در برگرفته عمل نموده و به نهادی بیکارکرد تبدیل شده است.تصویری که چنین نقدهایی برای ما میسازند تصویر نزاعی است که همیشه میان دانشگاه ایرانی و اجتماع پیرامونش وجود داشته است. این تصویر، تا حدود بسیاری واقعبینانه است. دانشگاه ایرانی در تاریخ پویشاش هم برای دولتها و هم برای خانوادهها «وصلهای ناجور» به شمار میآمده است. ولی پرسش اینجاست که دولت و اجتماع، چرا به چنین وصلهی ناجوری همواره اقبال نشان دادهاند؟ چرا دولتها همیشه از این نهاد حمایت مالی کردهاند و نخواستهاند طرحهایی را که برای تعطیلی یا رهاسازیِ آن در آغوش بازار کم و بیش وجود داشته است جدی بگیرند؟ چرا همیشه خیل وسیعی از خانوادههای ایرانی برای راهیابی فرزندشان به دانشگاه به آب و آتش زدهاند؟ برنامهریزیهای بلندمدتی که هدفشان دستیابی به موقعیتی در دانشگاه ایرانی است و فرزندان ما محکوم به اجرای دقیق آنها هستند با چه انگیزهای شکل میگیرند و ضمانت اجرا مییابند؟ میدانیم هنوز هم این نهادِ به زعم منتقدان فروپاشیده از خیل وسیع مشتاقانش میزبانی میکند و بخش بزرگی از نوجوانان دانشآموخته در نظام آموزش پیشادانشگاهی را به خود جلب میکند. ما برای چه به دانشگاه میرویم در حالی که میدانیم سهم بزرگی از به دانشگاهراهیافتگان نمیتوانند از مدرک دانشگاهیشان برای سر و ساماندادن به معیشتشان بهره گیرند؟ سالهاست که برنامهریزان بازار اشتغال از نیاز بازار به تکنسینهای کاردان، و منتقدان از بیکارکردی دانشگاه در تربیت متخصصان سخن گفتهاند پس چرا رقابت بر سر صندلیهای مراکز آموزش فنی و حرفهای که کارشان مستقیما تربیت متخصص برای بازار اشتغال است داغ نمیشود و خانوادهها برای ورود فرزندانشان به این مراکز سر و دست نمیشکنند؟به نظر میرسد دانشگاه ایرانی، در کنار کارکردش به عنوان نهاد تولیدکننده و ترویجدهندهی دانش کارکرد دیگری هم دارد. کارکردی که میتوان آن را مستمسکی برای دفاع از دانشگاه ایرانی در برابر همهی نقدها قرار داد. من این کارکرد اخیر را کارکرد فرهنگی- اجتماعیِ نهاد دانشگاه مینامم. در تاریخ معاصر ایران دانشگاه از معدود عرصههایی بوده که توانسته شکل خاصی از کنشگری جمعی و مطالبهگری اجتماعی را برسازد و آن را در کنشگرانش به نحوی موفقیتآمیز درونی کند. دانشگاه ایرانی در مقام عرصهای که در آن آزادی از انقیاد موجود در نظام تربیتیِ پیشادانشگاهی تحقق مییابد و این توان را در اعضایش به خصوص دانشجویان پدید میآورد تا به یکدیگر، به شکلی رهاییبخش، پیوند بخورند، نهادی قابلدفاع و تحسینبرانگیز است. برای فرزندان نوجوان ما دانشگاه «تنها» امکان تجربهی استقلال و آزادی از نظارت نظام سنتی تعلیم و تربیت است. اگر «جامعه[1]» را مکانی تلقی کنیم که میتوان در آن به صورت مستقل و آزاد دست به کنش زد دانشگاه، «تنها» جامعهی ممکن و فراهم آورندهی تجربهی عمیقی از خودمختاری فردی در اجتماع ایرانی است. البته این ادعایی بزرگ است. ولی ادعایی است که میتوان به میانجی آن راهی برای دفاع از دانشگاه در اجتماع ایرانی گشود. دانشگاه «تنها» مکان ممکنکنندهی آزادی و خودمختاری فردی است و کارویژهی بنیادینش در تاریخی که در ایران از سر گذرانده همین بوده است. احتمالا به همین دلیل است که دانشگاه در ایران پیشاهنگ تمام جنبشهای آزادیخواهانه در تاریخ معاصر بوده است. از این منظر، فروپاشی دانشگاه، فروپاشی جامعه و فروپاشی امکان تجربهی آزادی در ایران معاصر خواهد بود. پس باید از این تنها امکان تجربهی آزادی دفاع کرد و تلاش نمود منطقی که در دانشگاه چنین تجربهای را ممکن میکند به منطق تمام عرصههای اجتماعی تبدیل نمود.«فصلنامهی مطالعات دانشگاه» با این هدف پا به عرصهی وجود نهاده است که مکانی برای انتقال دستاوردهای پژوهشهایی باشد که در آنها هدف، دفاع از دانشگاه ایرانی در مقام نهادی فرهنگی- اجتماعی است. تاکنون نشریات وزینی در حوزهی مطالعات دانشگاه و آموزش عالی در ایران به چاپ رسیدهاند. سهم عمدهی مقالات چاپشده در این نشریات بهطور معمول به پژوهشهایی اختصاص داده میشود که دانشگاه را در مقام نهادی تخصصی در حوزهی تولید و ترویج دانش مورد مطالعه قرار میدهند در حالیکه «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» تلاش خواهد کرد بخش عمدهای از مقالات خود را به چاپ یافتهها و تحلیلهای پژوهشهایی اختصاص دهد که دانشگاه را در مقام عرصهی کنشگری فرهنگی و اجتماعی مورد مطالعه قرار میدهند. امید که مساعدت اهل نظر و پژوهشگران ارجمند ما را در نیل به این مقصود کامیاب کند. در شمارهی نخست «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» که هماینک پیش روی شماست رضا صفری شالی تحلیلی با اتکاء به دادههای یک پیمایش ملی دربارهی مصرف فرهنگی دانشجویان در دانشگاههای دولتی ارائه داده است. کرم حبیبپور گتابی و فاطمه یوسفی ایلذوله نیز دربارهی یکی از مناقشهبرانگیزترین کنشهای دانشجویی در فضای دانشگاه (مصرف دخانیات) مقالهای به چاپ رساندهاند. اصغر ایزدی جیران از رنج دانشجویان بهخصوص در مواجهه با جلوههای بازتولید تبعیض در محیط دانشگاه سخن گفته است و جلیل کریمی با اتکاء به وضعیت خاص یکی از دانشگاههای باسابقهی کشور (دانشگاه رازی کرمانشاه) تحلیلی ساختاری از آموزش عالی بهمثابه نظام اجتماعی ارائه کرده است. همچنین صدرا خسروی در مقالهی «آزادی بیان دانشگاهی در ایران» به بررسی مناسبات دانشجویان و اساتید در آموزش برخط در دورهی همهگیری کرونا پرداخته و نشان داده است چگونه حضور در فضای مجازی امکان بیان آزادانهی چالشها و انتقادات را از دانشجویان سلب کرده است. حامد طاهریکیا در مقالهی «اینستاگرام و امکانی برای تولید جماعت آگاه درون/ بیرون دانشگاه» نشان داده است چگونه تولید و چرخش اطلاعات دربارهی رخدادها، دغدغهها و برنامهها توسط تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی به تولید آگاهی جمعی در میان دانشجویان میانجامد. و دست آخر مهدی حسینزادهی فرمی در مقالهاش نشان داده است که چگونه اجتماعات دانشجویی میتوانند دانشجویان را به حیث فرهنگی توانمند کنند.ما در «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» علاوه بر مقالات علمی، از آنجا که معتقدیم یکی از کارهای اصلیمان کمک تخصصی به پیشرفت نظام آموزش عالی ایران و نزدیک کردن دانشگاه به جایگاه مطلوب خود در کشور است و ارزیابی، آسیبشناسی، نقد و همچنین بررسی تجارب موفق جهانی را جزء ملزومات این کمک تلقی می کنیم، نوشتارهایی را به چاپ میرسانیم که در آنها کتابهای مطرح در حوزهی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری، به شیوهای نظاممند، نقد شده باشد. در این شماره دو نوشتار انتقادی یکی دربارهی کتاب معماری علم اثر دکتر رضا منصوری و دیگری دربارهی کتاب چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی اثر دکتر محمدرضا قائمی نیک به چاپ رسیدهاند. نوشتار انتقادی اول را دکتر رضا غلامی و نوشتار انتقادی دوم را دکتر فرهاد بیانی برای چاپ به دفتر فصلنامه سپردهاند. ضمن تشکر از این بزرگواران به دلیل اهتمامی که در نقد آراء همکارانشان داشتهاند از تمامی پژوهشگران چه آنها که کتابهایشان در این فصلنامه نقد میشود و چه آنها که تصمیم دارند کتابهای مؤثر چاپشده در حوزهی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری را نقد و معرفی کنند دعوت میکنیم نوشتارهایشان را برای چاپ به «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» ارسال کنند تا در کوتاهترین زمان ممکن در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. [1] . Society. در اینجا منظور من جامعه در برابر اجتماع یا community است. مبتنی بر دوگانهی مشهور جامعه/اجتماع، که در جامعهشناسی به کرات استفاده شده است، جامعه جایی است که در آن پیوندها و تعاملات انتخابی و ارگانیک رخ میدهد در حالیکه در اجتماع پیوندها و تعاملات پیشینی و مکانیک است.
رضا صمیم
چکیده
شماره دوم فصلنامه مطالعات دانشگاه را به پیشاتاریخ و تاریخ دانشگاه در ایران اختصاص دادهایم. پیشتر، پژوهشگران برجسته در حوزه تاریخ، جامعهشناسی و اندیشه سیاسی مقالاتی درباره تاریخ دانشگاه در ایران نگاشتهاند. نکته اینجا است که این مقالات بیشتر با رویکردی تاریخنگارانه به نگارش درآمدهاند. تلاش کردیم مقالاتی ...
بیشتر
شماره دوم فصلنامه مطالعات دانشگاه را به پیشاتاریخ و تاریخ دانشگاه در ایران اختصاص دادهایم. پیشتر، پژوهشگران برجسته در حوزه تاریخ، جامعهشناسی و اندیشه سیاسی مقالاتی درباره تاریخ دانشگاه در ایران نگاشتهاند. نکته اینجا است که این مقالات بیشتر با رویکردی تاریخنگارانه به نگارش درآمدهاند. تلاش کردیم مقالاتی را در این شماره به چاپ رسانیم که در آنها، فراتر از رویکرد تاریخنگارانه، تفسیر نظریهمحور رخدادها پیرامون زمینهها و شرایط تاریخی پیدایش و پویش دانشگاه ایرانی مطمح نظر قرار گرفته است. نگارنده این را رویکردی بدیل در روایت تاریخ دانشگاه در ایران میدانم. در این رویکرد بدیل، تاریخ دانشگاه تاریخ نهادی فرهنگی و اجتماعی است و در روایت آن، لحظههای تأثیرگذاریِ این نهاد و نهادهای مشابه در روند تکامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه ایرانی به تصویر کشیده میشود. در این شماره هم، مانند شماره نخست، مقالاتی از استادان صاحبنام در جامعهشناسی، تاریخ، مطالعات آموزش عالی و فلسفه علم به چاپ رساندهایم. همگان میدانند که تلاش برای حفظ کیفیت یک فصلنامه علمی از طریق چاپ مقالاتی برآمده از پژوهشهای اصیل استادان صاحبنام و اندیشهورز تا چه اندازه دشوار است. ولی ما با حمایت ریاست محترم پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی و لطف استادان عزیز، موفق شدیم در این شماره نیز مقالاتی ارزشمند از استادان نامی به چاپ رسانیم.دو مقاله نخست ــ «پیشاتاریخ دانشگاه در ایران» و «بحثی درباب شرایط حقوقی امکان تأسیس نهادهای آموزشی مدرن در ایرانِ عصر قاجار: با نگاهی به تجربه تأسیس و فروپاشی انجمن معارف در سالهای پیش از انقلاب مشروطه» ــ به پیشاتاریخ دانشگاه در ایران پرداختهاند. در نخستین مقاله، استاد مقصود فراستخواه، از طریق فراتحلیل مطالعات پیشین محققان دیگر، درباره تاریخیت دانشگاه در ایران بحث کرده است. ایشان نتیجه گرفته است که دانشگاه در ایران، پیش از آنکه امری تاریخی باشد، امری اجتماعی است؛ پدیدهای که برآمده از دگرگونیهای عینی جامعه ایرانی پیش از انقلاب مشروطه است. در مقاله دوم نیز، نگارنده درباره شرایط حقوقی امکان تأسیس نهادهای آموزشی مدرن پیش از تأسیس دانشگاه در ایران سخن گفته است. بحث اصلی در این مقاله آن است که اگر چنین شرایطی پیش و در آستانه انقلاب مشروطه پدید نمیآمد، سالهای بعد دانشگاه تهران بهمثابه یک نهاد آموزشی مدرن تأسیس نمیشد. در این مقاله تلاش شده است به تجربه تأسیس و فروپاشی انجمن معارف در مقام نهادی مدرن در حوزه آموزش در سالهای پیش از انقلاب مشروطه هم پرداخته شود. به نظر میرسد الگوی حاکم بر فروپاشی این نهاد را میتوان پیشالگوی مدام تکرارشونده حاکم بر فروپاشی تمام نهادهای آموزشی مدرن در ایران معاصر دانست.استاد رضا منصوری در مقاله خود به بررسی تاریخ پیدایش و پویش رصدخانه ملی ایران در مقام طرحی کلان برای توسعه علمی پرداخته است. وی معتقد است که روایت تاریخ اجتماعی طرحهای کلان ملی، ما را در سیاستگذاری و تصحیح فرایندها در این حوزه یاری میکند. استاد علیرضا ملایی توانی در مقاله خود به بررسی زمینهها و انگیزههای تأسیس نهادهای پژوهشی علوم انسانی در ایران بین سالهای 1344 تا 1357 شمسی پرداخته است. این دوره تاریخی دوره گسترش و تکثیر نهادهای آموزشی و پژوهشی در ایران معاصر است. بسیاری از دانشگاهها و پژوهشگاهها در این دوره پدید آمدند. بنابراین، بررسی تاریخ این دوره از اهمیت بسیار برخوردار است. وی نتیجه گرفته است که تأسیس و راهاندازی نهادهای پژوهشی در حوزه علوم انسانی در سیزده سال پایانی حکومت پهلوی، ناشی از پیچیدگی فرایندهای توسعه در ایران و اثرات مخرب آن بر ثبات اجتماعی و سیاسی بوده است. در مقاله دیگر، رضا ماحوزی به روایت تاریخ دانشکده نفت آبادان در مقام دانشکدهای با مأموریتی مشخص پرداخته است. این مقاله، از آنجا که هنوز روایت تاریخی منسجمی از دانشکده نفت آبادان بهعنوان نهادی استراتژیک وجود ندارد، مهم به شمار میآید. اهمیت دیگر مقاله مذکور آن است که نشان میدهد چگونه درون دانشکدهای فنی با اهداف مشخص، فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی، بهخصوص فعالیتهای دانشجویی، دارای ارزش و اهمیت بوده است. مقاله دیگر را سیدعبدالامیر نبوی درباره یکی از مهمترین برهههای تاریخ دانشگاه در ایران معاصر، یعنی 1357 تا 1359 شمسی، نگاشته است. او مسئلهی دانشگاه را در صورتجلسات شورای انقلاب با این هدف بررسی کرده است که بداند مهمترین چهرههای دوران تأسیس جمهوری اسلامی چه موضعی در برابر دانشگاهی داشتهاند که از عصر پهلوی به ارث رسیده بود. در آخرین مقاله علمی این شماره، صادق آبسالان از این ایده رایج و بدیهی که انقلاب فرهنگی نتیجه منطقی تحولات ناشی از انقلاب اسلامی و پیروز آن است بداهتزدایی میکند. او با استفاده از روش تبارشناسی تاریخی به این نتیجه میرسد که دانشگاهی که امروز در ایران با آن مواجهایم، بیش از آنکه برآمده از عقلانیتی کلی و تابع ضرورتی مشخص باشد، برایند نیروهای متعارض و متضادی است که منافع متفاوت و اهداف مختلفی از راهاندازی مجدد دانشگاه پس از انقلاب اسلامی داشتهاند.همانطور که در سخن سردبیر شماره نخست اشاره شده است، فصلنامه مطالعات دانشگاه مایل است نقدهای موشکافانه بر آثار مهم در حوزه مطالعات دانشگاه را به چاپ رساند. در این شماره هم، محمدحسین بادامچی نقدی بر کتاب مهم و اثرگذار سرگذشت و سوانح دانشگاه در ایران اثر استاد مقصود فراستخواه نگاشته است. در این نقد، او به دوپارگی بنیادینی اشاره کرده است که به حیث روششناختی و معرفتشناختی، بر روایت تاریخی نویسنده از پیدایش و پویش دانشگاه در ایران حاکم است.
تولید و مصرف فرهنگی در دانشگاه
رضا صفری شالی
چکیده
پیشینه و اهداف: مصرف در ابتدا به عنوان مفهومی صرفاً اقتصادی در نظر گرفته میشد، اما جامعهشناسانی مانند «مـاکس وبـر» مصـرف را فراینـدی شـامل کردارهـای اجتماعی و فرهنگی متفاوت تعریف کردند که نهفقط ناشی از عوامل اقتصادی، بلکه بیـانکننـدهی تفـاوتهـایی میـان گروههای اجتماعی است و بعداً جامعه شناسانی مانند «پی یر بوردیو» ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مصرف در ابتدا به عنوان مفهومی صرفاً اقتصادی در نظر گرفته میشد، اما جامعهشناسانی مانند «مـاکس وبـر» مصـرف را فراینـدی شـامل کردارهـای اجتماعی و فرهنگی متفاوت تعریف کردند که نهفقط ناشی از عوامل اقتصادی، بلکه بیـانکننـدهی تفـاوتهـایی میـان گروههای اجتماعی است و بعداً جامعه شناسانی مانند «پی یر بوردیو» و «ژان بودریار» بصورت خاص به مقوله مصرف فرهنگی پرداختند. مقالهی حاضر به بررسی مصرف فرهنگی در بین دانشجویان دانشگاههای دولتی (تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری) میپردازد.روش: از دو روش اسنادی (کتابخانهای) و میدانی برای جمعآوری دادهها استفاده شد. جامعهی آماری این پیمایش 651524 نفر میباشد که با در نظر گرفتن پراکندگی و واریانس جامعهی آماری در بین دانشگاههای مختلف و رعایت قواعد نمونهگیری برحسب اصل نسبت و توزیع رشته های تحصیلی، از 1500 نفر در دانشگاههای مورد مطالعه، پرسشنامه تکمیل شد.یافتهها:. نتایج توصیفی یافتهها نشان میدهد که در مجموع 51 درصد در حد کم و بسیارکم، 22 درصد در حد زیاد و خیلی زیاد، و 27 درصد در حد متوسط (گاهی اوقات) مصرف فرهنگی در ابعاد مختلف دارند. با توجه به میانگین بهدستآمده (50/2 در بازهی 1 تا 5)، میتوان گفت میزان مصرف فرهنگی توسط دانشجویان در حد متوسط رو به پائین است. و مقایسه مصرف فرهنگی برحسب مقاطع تحصیلی نشان میدهد که بیشترین میزان مصرف فرهنگی بهترتیب در بین دانشجویان کارشناسی (2.57)، دکتری (2.53) و سپس کارشناسی ارشد (2.40) میباشد. با توجه یافتههای پژوهش حاضر، میتوان گفت که علیرغم گذران بخشی از اوقات فراغت دانشجویان در شبکههای اجتماعی و دیدن فیلم و گوش دادن به موسیقی، پرداختن به آموزهها و مناسک دینی (شرکت در مراسم مساجد، تکایا و هیئتها، زیارت اماکن مذهبی و ...) در بین اکثریت نسبی دانشجویان بهعنوان یکی از اَشکال گذران اوقات زندگی برحسب مصارف فرهنگی محسوب میگردد.نتیجهگیری: هرچه برنامهریزی فرهنگی با توجه به اولویتها، نیازمندیها و مطالبات جامعه هدف و با در نظر گرفتن سیاستهای فرهنگی و ارزشهای ایرانی و اسلامی صورت گیرد، غیریتسازی در بین دانشجویان و جوانان کاهش یافته و امکان ورود برای فرهنگدگری از طریق خلأ گفتمانی کاهش خواهد یافت. در ضمن با توجه به اینکه برنامه ریزی و اقدامات فرهنگی معمولاً دیربازده هستند، نباید نگاه پروژه محور و قائم به فرد، کوتاه مدت، جزیره ای، موازیکاری یا نادیده انگاری به آنها داشت، بلکه باید نگاهی پروسهمحور، تکمیلی و انباشتی و با توجه به فرهنگ ملی کشور داشته باشیم. لذا انجام سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی از سوی سازمانهای مرتبط با هدف متنوعسازی گذران اوقات فراغت گروه هدف با توجه به الگوهای آموزشی و تربیتی کشور توصیه میشود.
پیشاتاریخ دانشگاه در ایران
مقصود فراستخواه
چکیده
دانشگاه در ایران گفتاری اجتماعی شده است. همهمه دانشگاه شهرهای ما را فراگرفته و دانشگاه مسئلهای جمعیتی شده است. پرسش از تاریخیت و اصالت یا وارداتی بودن ایده دانشگاه در ایران و مشروعیت نهاد دانشگاه بخشی از این مباحثه عمومی است. آیا ایده و تاریخ دانشگاه ایرانی از «هیچ» درآمده است؟ مطالعه حاضر، به روش فراتحلیل مطالعات قبلی نویسنده ...
بیشتر
دانشگاه در ایران گفتاری اجتماعی شده است. همهمه دانشگاه شهرهای ما را فراگرفته و دانشگاه مسئلهای جمعیتی شده است. پرسش از تاریخیت و اصالت یا وارداتی بودن ایده دانشگاه در ایران و مشروعیت نهاد دانشگاه بخشی از این مباحثه عمومی است. آیا ایده و تاریخ دانشگاه ایرانی از «هیچ» درآمده است؟ مطالعه حاضر، به روش فراتحلیل مطالعات قبلی نویسنده و دیگرمحققان، درباره تاریخیت دانشگاه در ایران با تأکید به برخاستن آن از یک پیشاتاریخ بحث میکند. دانشگاه امری اجتماعی بود، قبل از آنکه امری تاریخی بوده باشد. امر مادی در نشئت گرفتن ایده از اذهان دست داشت. ایده دانشگاه برخاسته از دگرگونیهای عینی بر روی زمین ایران در دوره پیشامشروطه بود و بستری برای جدال ایده شد. امر علمی در ایران جنبشی نوآئین در اذهان بود که از عینیترین و انضمامیترین امیال و خواستهها و تحرکات نوپدید جامعه ایرانی برخاسته است و برساخته شده است. این یکونیم سده کشوقوس داشت، پیش از آنکه هنوز تاریخ سالنامهای دانشگاه رقم بخورد. امور انضمامی مثل جنگ، بیماری واگیر، قحطی، ویرانی و نگونبختی بهعلاوه ترددها و مبادلات و شبکه اشیا و آدمها وارتباطات تازه بود که گروههایی از ایرانیان را به صرافت «فاعلیت شناسایی» این جهان و تصرف ذهنی و فنی در آن انداخت. آنقدر به نام دانش (بهمثابه نظام نوین معرفت) سخن گفتند تا لحظه زایش دانشگاه رسید. ضعف و قوتهای ایده دانشگاه و تاریخ دانشگاه ایرانی، هرچه هست یا نیست، لازم است در پیشاتاریخ آن نیز پیجویی شود.
پیشاتاریخ دانشگاه در ایران
رضا صمیم
چکیده
سابقه تأسیس مدارس جدید در ایرانِ عصر قاجار به پیش از انقلاب مشروطه بازمیگردد. بسیاری از پژوهشگران معتقدند تمامی مدارس جدید در سالهای پیش از انقلاب مشروطه را میتوان از مصادیق نهادهای مدرن آموزشی به شمار آورد. مقاله حاضر تلاش میکند با استفاده از مفاهیم موجود در جامعهشناسی نظری ـ تاریخیِ پیدایش و پویش نهادهای مدرن، ...
بیشتر
سابقه تأسیس مدارس جدید در ایرانِ عصر قاجار به پیش از انقلاب مشروطه بازمیگردد. بسیاری از پژوهشگران معتقدند تمامی مدارس جدید در سالهای پیش از انقلاب مشروطه را میتوان از مصادیق نهادهای مدرن آموزشی به شمار آورد. مقاله حاضر تلاش میکند با استفاده از مفاهیم موجود در جامعهشناسی نظری ـ تاریخیِ پیدایش و پویش نهادهای مدرن، نشان دهد نمیتوان همه مدارس جدید در سالهای پیش از انقلاب مشروطه را مصداق نهادهای آموزشی مدرن به شمار آورد. بهطور مثال، استدلال میکند که دارالفنون بهعنوان نخستین مدرسه جدید در عصر ناصری، از آنجا که بهشکلی خودآئین اداره نمیشد و آموزش را بهشکلی برابر در اختیار همگان قرار نمیداد، یک نهاد آموزشی مدرن نبود. توضیح داده خواهد شد که امکانپذیر شدن تأسیس نهادهای مدرن بهطور عام و نهادهای آموزشی مدرن بهطور خاص در ایران، هرچند مبتنی بر برخی تحولات اجتماعی و فرهنگی صورت گرفت، بهشکلی بنیادین نیازمند نوعی تحول حقوقی بود؛ تحولی که نخستین نشانههای آن را باید یازده سال پس از تأسیس دارالفنون جستوجو کرد. مقاله در انتها برمینمایاند که این تحول در نهایت به امکانپذیرشدن تأسیس نهادهایی چون انجمن معارف انجامید. انجمن معارف، که به شیوه یک نهاد مدرن اداره میشد، بهرغم عمر کوتاهش، نتایجی «چشمگیر» در همگانی کردن آموزش از خود برجای گذاشت و به الگویی برای تأسیس نهادهای آموزشی مدرن در سالهای بعد تبدیل شد.
تولید و مصرف فرهنگی در دانشگاه
کرم حبیبپور گتابی؛ فاطمه یوسفی ایل ذوله
چکیده
پیشینه و اهداف: مصرف سیگار در بین دانشجویان دختر یک پارادوکس اساسی است؛ از این حیث که طبق انتظار، دانشجویان، بهعنوان افرادی فرهیخته و تحصیلکرده، از یک سو از آگاهی و شناخت کافی در مورد مصرف سیگار و پیامدهای آن برخوردارند، اما از سوی دیگر، بنابه دلایل مختلفی که نیاز به مطالعه و تدقیق دارد، به مصرف آن گرایش یافته و استمرار میبخشند.روش: ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: مصرف سیگار در بین دانشجویان دختر یک پارادوکس اساسی است؛ از این حیث که طبق انتظار، دانشجویان، بهعنوان افرادی فرهیخته و تحصیلکرده، از یک سو از آگاهی و شناخت کافی در مورد مصرف سیگار و پیامدهای آن برخوردارند، اما از سوی دیگر، بنابه دلایل مختلفی که نیاز به مطالعه و تدقیق دارد، به مصرف آن گرایش یافته و استمرار میبخشند.روش: با عنایت به اینکه هدف اصلی این تحقیق مطالعهی تجربهی زیسته دانشجویان دختر از مصرف سیگار و شرایط متنی و ساختاری این تجربه بود، بنابراین پارادایم این تحقیق، تفسیری، روششناسی آن کیفی و روش آن پدیدارشناسی با رویکرد توصیفی بود. مشارکتکنندگان در این تحقیق دانشجویان دختر دانشگاه خوارزمی در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در کلیهی رشتههای تحصیلی در سال تحصیلی 98-1397 بودند که با 13 نفر از آنها مصاحبهی عمیق نیمهساختاریافته با معیار اشباع نظری برای رسیدن به حجم نمونه شد.یافتهها: دانشجویان دختر با مصرف سیگار و استفاده از آن بهعنوان امری بههنجار و ابزاری برای تمایز، دیده شدن و مقاومت علیه گفتمان مردانگی و نظام دانایی، سوژهسازی و کردارهای تقسیمکنندهی آن در جامعه، سعی در بازسازی هویت جنسیتی خود داشته و خواهان آناند «دیگری» برساختهشده از هویتشان توسط دیگران در خلال مناسبات اجتماعی را تغییر داده و هویت جنسیتی جدیدی را بر مبنای ارزشهای مدرن حمل بر خودِ آرمانی خویش برسازند. این هویت جنسیتی زنان مدرن امروزی امری ثابت و لایتغیر نبوده و تحت تأثیر شرایط و زمینههای مختلف، دستخوش فرایند «بازاندیشی» است؛ یعنی دانشجویان دختر امروز در جامعهی مدرن، انسان بازاندیشاند و به تعریف و بازتعریف خود از طریق مشاهده و بازتاب اطلاعات روانشناختی و اجتماعی دربارهی مسیرهای ممکن زندگی میپردازند، دائماً هویت شخصی خود را خلق و تصحیح میکنند، و اینکه که هستند و چگونه اینگونه شدند را مدام مرور مینمایند.نتیجهگیری: مصرف سیگار هم حوزهای برای انقیاد و سلطهی زنان و هم حوزهای برای مقاومت در برابر ایدئولوژیها و گفتمانهای مسلط است. سیگار کشیدن دانشجویان، یک کنش خودتعریفی، بازتعریفی و یا یک کنش مقاومت برای آنها با هویتهای حاشیهای و داغ ننگ است که سعی میکنند با مصرف آن، هویت جنسیتی خود را بازتعریف و بازسازی کنند.
تاریخ دانشگاه در ایران
رضا منصوری
چکیده
رصدخانه ملی ایران یکی از طرحهای کلان ملی است که در تعریف و اجرای آن، دانشگاهها، شرکتها و نهادهای متعددی مشارکت داشتهاند. این نوشتار درصدد است افتوخیزهای تعریف و اجرای این طرح کلان را در کشوری بررسی کند که از یک سو متمایل به مشارکت علمی داخلی و بینالمللی است و از سوی دیگر از مداخلات و موانع غیرآکادمیک بسیار در انجام این قبیل ...
بیشتر
رصدخانه ملی ایران یکی از طرحهای کلان ملی است که در تعریف و اجرای آن، دانشگاهها، شرکتها و نهادهای متعددی مشارکت داشتهاند. این نوشتار درصدد است افتوخیزهای تعریف و اجرای این طرح کلان را در کشوری بررسی کند که از یک سو متمایل به مشارکت علمی داخلی و بینالمللی است و از سوی دیگر از مداخلات و موانع غیرآکادمیک بسیار در انجام این قبیل طرحها رنج میبرد. در این نوشتار، پس از ذکر تاریخی از زمینههای شکلگیری این طرح و واکاوی انگیزههای آن، به فرایند طولانی عینیت بخشیدن به این طرح اشاره شده است. تاریخ اجتماعی طرحهای کلان علمی ما را در سیاستگذاری این حوزه و تصحیح فرایندها و تقویت پیشرانها یاری میکند. با تبدیل «طرح رصدخانه ملی» به «رصدخانه ملی ایران»، لازم است در سیاست مدیریت ساخت تجهیزات علمی، برای توسعه علم و فناوری در کشور، مواردی شامل جهانی دیدن طرح و نظارت بر طرح کلان علمی توسط ذینفعان مورد توجه قرار گیرد.
زیست فرهنگی و اجتماعی دانشجویان
اصغر ایزدی جیران
چکیده
پیشینه و اهداف: رویکرد مردمشناختی، دانشگاه را همچون یک جامعه تصور میکند که ارزشها و باورهایی را طی زمان پدید آورده است. در این مقاله به گروهی از جماعت دانشگاهی متمرکز شدهام که از خلال روابط اجتماعی و فرهنگ، رنج میکشند. با وجود اینکه دانشجویان مهمترین اعضای قبیلهی دانشگاهی هستند، اما در فرودستترین موقعیت ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: رویکرد مردمشناختی، دانشگاه را همچون یک جامعه تصور میکند که ارزشها و باورهایی را طی زمان پدید آورده است. در این مقاله به گروهی از جماعت دانشگاهی متمرکز شدهام که از خلال روابط اجتماعی و فرهنگ، رنج میکشند. با وجود اینکه دانشجویان مهمترین اعضای قبیلهی دانشگاهی هستند، اما در فرودستترین موقعیت قرار دارند، و برای همین تحت خشونت قرار میگیرند. بنابراین، تمرکز مردمشناختی من روی روابط قدرت، فرهنگ و تجربه است.روش: با استفاده از روش تاریخ زندگی رایج در پژوهشهای مردمشناختی، به داستان دو دانشجو از دو دانشگاه متفاوت در ایران گوش دادهام. یکی با صدای اولشخص و دیگری با صدای سومشخص روایت شدهاند. سپس، با بیرون کشیدن تمهای آنالیتیک، داستانها را تحلیل کردهام.یافتهها: در فرهنگ دانشگاهی در ایران، همواره دانشجویان نسبت به استادان در موقعیت نابرابری قرار میگیرند. تمایل به خشونتورزی استادان دقیقاً از آگاهی از این نابرابری شکل میگیرد. صحنهی دانشگاه، صحنهی رویارویی استادان قدرتمند و دانشجویان بیقدرت است. اما نکتهی ظریفتر آن است که دانشجویان بهیکسان بیقدرت نیستند؛ آنهایی از دانشجویان بیشتر مستعد خشونت میشوند که بهلحاظ شخصیتی، اجتماعی و طبقاتی، ویژگیهای فرودستی در تعریف فرهنگی دارند. تماشاچیان، شامل دانشجویان و استادان دیگر، با سکوت یا خشنودی، باعث میشدند تا صحنههای خشونت همچون روال عادی زندگی روزمره جا بیفتند. به این ترتیب، مردم عادی نقش بهسزایی در خلق منطقههای مستعد خشونت دارند. انکار شخصبودگی یا انسان بودن مهمترین تجربهای بود که این دو قربانی از آن رنج میکشیدند. پیامدهای این خشونت دانشگاهی عبارت بودند از ترومای طولانیمدت، تمایل به خودکشی، و اعتیاد، که در نهایت به از بین بردن بخشی از وجودِ علاقهمند به رشته و دانش دانشگاهی منجر شد.نتیجهگیری: گفته نشدن و دیده نشدنِ رنجها زخمهای التیامنیافته را همچون یک پریشانی روانی در دانشجویان پدید میآورد: زندگیهایی پر از اندوه و پر از خشم. جز در سالهای اخیر، که بهواسطهی شبکههای اجتماعی، افشاگریهایی از سوی قربانیان صورت گرفته، همچنان بخش بزرگی از جنگ درونقبیلهای در دانشگاه در پستوهای راهروها، کلاسها، و اتاقهای دانشکدههاست.
تاریخ دانشگاه در ایران
علیرضا ملایی توانی
چکیده
تأسیس نهادهای پژوهشی علوم انسانی در ایران با کُندی و تأخیر تاریخی همراه بود؛ چنانکه تعداد این نهادها تا آغاز دهه 1340 خورشیدی، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید. اما در دهه پایانی حکومت پهلوی، بهشکلی طوفانی، بالغ بر 10 مؤسسه و مرکز پژوهشی در حوزههای گوناگون علوم انسانی با کارکردها و هدفهای متفاوت تأسیس شدند. بیگمان، تأسیس ...
بیشتر
تأسیس نهادهای پژوهشی علوم انسانی در ایران با کُندی و تأخیر تاریخی همراه بود؛ چنانکه تعداد این نهادها تا آغاز دهه 1340 خورشیدی، به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسید. اما در دهه پایانی حکومت پهلوی، بهشکلی طوفانی، بالغ بر 10 مؤسسه و مرکز پژوهشی در حوزههای گوناگون علوم انسانی با کارکردها و هدفهای متفاوت تأسیس شدند. بیگمان، تأسیس این همه نهاد نه از سر تصادف بود و نه از سر تفنن. مسئله این است که چرا ناگهان این همه نهاد پژوهشی علوم انسانی در ایران شکل گرفت؟ این مقاله با استفاده از روش مطالعات تاریخی تدوین شده است. در این روش، ابتدا دادههای تاریخی مورد نیاز از منابع اصلی، مدارک آشیوی و پژوهشهای جدید گردآوری، پالایش و تحلیل شدهاند تا روایتی تازه از علل و فرایند تأسیس نهادهای علوم انسانی در دو دهه 1340 و 1350 ارائه شود، که از مجموع آنها پژوهشگاه علوم انسانی شکل گرفت. مقاله، با نگاهی کوتاه به تحولات ایران پس از انقلاب سفید، سرانجام به این نتیجه میرسد که علت تأسیس نهادهای پژوهشی گوناگون علوم انسانی ایران از دهه 1340 به این سو، ناشی از پیچیدگی مسئلههای کشور در فرایند نوسازی بود که حکومت ایران را دستخوش تناقض میان اصلاحات و سرکوب از یک سو و نیز تعارضهای اجتماعی و هویتی از دیگر سو قرار داده بود. از آنجا که دانشگاهها رهیافتی آموزشی داشتند، عملاً قادر نبودند به نیازهای پژوهشی کشور پاسخ دهند. بنابراین، مؤسسههای پژوهشی علوم انسانی، بهعنوان نهادهای مولد اندیشه، هم میتوانستند حکومت را در یافتن راههای غلبه بر بحرانهای نوسازی یاری دهند، هم به جلب همکاری روشنفکران و منتقدان رشتههای علوم انسانی بپردازند، و هم ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی ایران را به مردم ایران و سایر ملتهای جهان بشناسانند. از همینرو، حکومت به تأسیس این نهادها اقدام کرد. هنور تاریخ نهادهای علمی ایران، بهویژه نهادهای پژوهشی، نوشته نشده است و ما در آغاز این راه قرار داریم. نگارنده امیدوار است با نوشتن این مقاله، اهمیت و ضرورت نگارش آن را یادآور شود.
دانشگاه بهمثابه نهادی فرهنگی و اجتماعی
جلیل کریمی
چکیده
پیشینه و اهداف: گسترش شتابزده نظام آموزش عالی در چند دههی اخیر، حاصل مرکزگرایی و یکساننگری سیاستی و برنامهای است. بهرغم مزیتها و چالشهای متفاوت استانها، تصمیمگیریها عمدتاً بر مبنای اهداف کوتاهمدت و در مواردی بر اساس منفعتطلبی تشکیلاتی مراکز آموزش عالی، یا در سطح کلانتر مبتنی بر نسبت خردهنظامهای آموزش عالی با جریانهای ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: گسترش شتابزده نظام آموزش عالی در چند دههی اخیر، حاصل مرکزگرایی و یکساننگری سیاستی و برنامهای است. بهرغم مزیتها و چالشهای متفاوت استانها، تصمیمگیریها عمدتاً بر مبنای اهداف کوتاهمدت و در مواردی بر اساس منفعتطلبی تشکیلاتی مراکز آموزش عالی، یا در سطح کلانتر مبتنی بر نسبت خردهنظامهای آموزش عالی با جریانهای سیاسی و دولتها انجام شده است. پیامدهای این وضعیت، نیاز به بازاندیشی و در پیش گرفتن رویکردی متفاوت را آشکار ساخته است. آموزش عالی در مقام خُردهنظامی اجتماعی، از لحاظ ساختاری و کارکردی، با مسائل و آسیبهای جدی روبروست. در سطح کلان، هماهنگی با دیگر خُردهنظامها و کارایی بیرونی مورد انتقاد است. در سطح دروننظامی، از لحاظ کارکردی، آموزش عالی با اهداف مقرر فاصله دارد و صرفاً در سطح کمّی، آن هم نه در مقایسه با استانداردهای جهانیِ اجتماعات علمی، تا حدی به اهداف دست یافته است. بهای این رشد کمّی، اُفت سطح کیفیت در بیشتر زمینهها و همه سطوح است. با این همه، مدیران مشغول روزمرّگی ادارهی امور و پژوهشگران نیز عمدتاً به موضوعات و مسائل جزئی آموزش عالی و نه کلیت آن پرداختهاند. این مقاله میکوشد منطق درونی نظام آموزش عالی و نسبت آن با محیطش را تحلیل کند. طبق شواهد، مسائل نظام آموزش عالی، در همهی اجزای آن بازتولید شده است. در بعضی مراکز، از جمله دانشگاه رازی، که موضوع این مقاله است، این مشکلات وزن و ابعاد خاصتر مییابد.روشها: با توجه به اهداف این پژوهش، از روش کیفی، بهویژه «تحلیل دادههای شفاهی» برآمده از مصاحبههای عمیق استفاده کردهایم. مصاحبهها به صورت انفرادی و در مجموع شامل 24 مورد از مدیران سابق و وقت دانشگاه و چند نفر صاحبنظر، و به دو صورت حضوری و مجازی انجام شده است. گزارههای دریافتی در سطوح سهگانه کلان، میانی و خرد و در حوزههای مختلف آموزش، پژوهش، فرهنگی و ...، به صورت گزارههای روایی مبتنی بر مفاهیم و مقولات نهایی در متن ارائه شده است.یافتهها: فقدان استقلال آکادمیک، سیاستزدگی دانشگاه، کمبود بودجه، تقسیم قدرت معیوب، فقدان دانش مدیریت، مدیریت غیرمشارکتی، تمرکزگرایی، نظام گزینش مسئلهدار(حوزه مدیریت)؛ مشکل آموزش و پرورش عمومی، گرایش افراطی به علوم پزشکی، مدرکگرایی، غلبه گرایشهای سنتی در آموزش، ... (حوزه آموزش)؛ سیاستزدگی پژوهش ، نگاه کمیگرا، دولتی بودن بودجه، نبودن تقاضای پژوهشی بیرونی، گرایش افراطی به مقالهنویسی (حوزه پژوهش)؛ تقلیلگرایی فرهنگی، کمبود فضای اجتماعی، ضعف سرمایه فرهنگی اعضای هیأت فقدان مطالبهگری(حوزه فرهنگی)؛ سطح پایین ورزش همگانی، فقر نسبی دانشجویان، کمبود فضای عمومی دانشجویی، مشکلات تعاملی کارمندان، عدم اعتماد دانشجویان(حوزه دانشجویی)؛ فقدان نگرش مثبت به علم در جامعه و سازمانها، افت جایگاه دانشگاه در جامعه، عدم احساس نیاز جامعه به پژوهش، فقدان صنایع پیشرفته، مناسبات نادرست تعاملی، کارمندسالاری، روابط عمومی غیرحرفهای(حوزه تعاملات).نتیجهگیری: آسیبهای سطح کلان نقش مهمتری در ایجاد وضعیت فعلی به عهده داشتهاند. موانع و مشکلات سطح میانی در مرتبهی دوم، و سطوح خرد کمتر از همه نقش داشتهاند. در بین حوزهها نیز، مشکلات عمدتاً در حوزهی مدیریت و پژوهش و حوزهی فرهنگی و تعامل با جامعه متمرکز هستند. نگاه مصاحبهشوندگان به آینده نیز چندان خوشبینانه نبوده است.
تاریخ دانشگاه در ایران
رضا ماحوزی
چکیده
دانشکده نفت آبادان در ادامه فعالیتهای «آموزشگاه فنی آبادان» آغاز فصل جدیدی از آموزشهای فنی و مهندسی در ایران ذیل مأموریتهایی مشخص بود. این دانشکده ذیل هدایت و رهبری شورای مهندسی و حرفهها در آمریکا به نمایندگی از کالج لافایت ایستونِ پنسیلوانیا، توجه همزمان به سه رکن علم، هنر و مهندسی را مبنای برنامهریزی و فعالیت تخصصی ...
بیشتر
دانشکده نفت آبادان در ادامه فعالیتهای «آموزشگاه فنی آبادان» آغاز فصل جدیدی از آموزشهای فنی و مهندسی در ایران ذیل مأموریتهایی مشخص بود. این دانشکده ذیل هدایت و رهبری شورای مهندسی و حرفهها در آمریکا به نمایندگی از کالج لافایت ایستونِ پنسیلوانیا، توجه همزمان به سه رکن علم، هنر و مهندسی را مبنای برنامهریزی و فعالیت تخصصی خود قرار داد؛ سه رکنی که در هماهنگی با هم، سنخ ویژهای از آموزش مهندسی معطوف به تربیت رهبرانی توانا و علاقهمند به توسعه علمی را بهنمایش میگذاشت. در این مقاله از روش اسنادپژوهی، مطالعه تاریخی و مصاحبه با فارغ التحصیلان و مدیران دهه چهل دانشکده جهت کسب اطلاعات و سپس تحلیل آن ها استفاده شده است. این نوشتار با تمرکز بر فعالیتهای دانشجویی دهه چهل این دانشکده، درصدد است نشان دهد چگونه ساختار آموزشیـپرورشی دانشکده در ایجاد هویتهای قدرتمند دانشجویی با صبغه مشارکت و رهبری خلاقانه آنها ایفای نقش میکرده است. بر اساس سهگانه «علم، هنر و مهندسی»، بهعنوان نمادی از اضلاع هویتی دانشجویان آن مرکز، این نتیجه به دست آمده است که در نتیجه آموزشهای علمی نظری و عملی، آموزش مهارتهای زندگی و تمرین مسئولیت اجتماعی، ایده رهبری هنرمندانه به عنوان هدف و شعار دانشکده با درصد قابلقبولی حاصل آمده است.
دانشگاه، ارتباطات و فضای مجازی
صدرا خسروی
چکیده
پیشینه و اهداف: آزادی دانشگاهی میتواند شامل آزادی بیان در دانشگاه و بر دانشگاه باشد. حق آزادی بیان و کنش بیان آزادانه، هم دربارهی دانشجویان و هم دربارهی استادان، پژوهیدنی است. دربارهی امکانهای فناورانهی بیان آزادانه در کلاس مجازی، تعاملیتر شدن ارتباط دانشجو -استاد (و ارتباط استاد -دانشجو) در ارتباطهای با وساطت فناوری، ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: آزادی دانشگاهی میتواند شامل آزادی بیان در دانشگاه و بر دانشگاه باشد. حق آزادی بیان و کنش بیان آزادانه، هم دربارهی دانشجویان و هم دربارهی استادان، پژوهیدنی است. دربارهی امکانهای فناورانهی بیان آزادانه در کلاس مجازی، تعاملیتر شدن ارتباط دانشجو -استاد (و ارتباط استاد -دانشجو) در ارتباطهای با وساطت فناوری، و تبلور فرهنگهای مشارکتیِ دانشگاهی در فضای سایبر (و فرهنگهای دانشگاهی مشارکتی در فضای فیزیکی)، امیدهایی ابراز شده است. پرسش آن است که آیا دانشجویان خود را برخوردار از آزادی بیان میدانند؟ اگر آری، چرا این حق را در قالب کنش بیان آزادانه متجلی نمیکنند یا با کدام جایگزین، آن را نمودین میکنند؟ در غیر این صورت، موانع بیان آزادانه و محدودیتهای آزادی بیان در ارتباطهای آموزشی دانشگاهی برخط چه هستند؟روش: این مقاله بر اساس یک خودمردمنگاری از یک تجربه آموختن برخط نگاشته شده است. دادهها از ارتباطهای برخط دانشجویان در برنامه کارشناسی ارشد علم اطلاعات، دانشگاه تبریز، سال تحصیلی 1400-1399 گردآوری شده بودند. این میدان بر اساس فن نمونهگیری در دسترس انتخاب شده بود.یافتهها: در این تجربه آموزش دانشگاهی برخط در دوران همهگیری کرونا در ایران، کمتر شاهد بودیم که دانشجویان آزادی بیان خود را در قالب پرسش، چالش یا انتقاد به کار گیرند. من به مفاهیم پلیس، سیاست، ناراهه، عدم توافق و سوژگی ژاک رانسیر ارجاع دادم تا ادراک دانشجویان به (عدم) برخوداری از آزادی بیان، کنش (عدم) بیان آزادانه توسط آنها، و بافتهای اجتماعی گستردهتر این ارتباطها را معنادار کنم.نتیجهگیری: آزادی بیان در اینترنت، در آموزش عالی، و در دانشگاه دیجیتال، گاه محدود، گاه ممیزی، و گاه حتی مسدود میشود.
تاریخ دانشگاه در ایران
سیدعبدالامیر نبوی
چکیده
پیروزی انقلاب 57 مرحله جدیدی از حیات دانشگاه در ایران را رقم زد، بهویژه رابطه دانشگاه و سیاست را تحت تأثیر قرار داد. مقاله حاضر در پی آن است با بازخوانی مستندات شورای انقلاب، شامل مصوبات و صورت مذاکرات، به بررسی دوره مهم بهمن 1357 تا تیر 1359 بپردازد. بر این اساس، چهارگونه بحث و مصوبه در این دوره شناسایی شد: 1. برای تغییر ساختار و بازآرایی؛ ...
بیشتر
پیروزی انقلاب 57 مرحله جدیدی از حیات دانشگاه در ایران را رقم زد، بهویژه رابطه دانشگاه و سیاست را تحت تأثیر قرار داد. مقاله حاضر در پی آن است با بازخوانی مستندات شورای انقلاب، شامل مصوبات و صورت مذاکرات، به بررسی دوره مهم بهمن 1357 تا تیر 1359 بپردازد. بر این اساس، چهارگونه بحث و مصوبه در این دوره شناسایی شد: 1. برای تغییر ساختار و بازآرایی؛ 2. برای مدیریت مسائل جاری؛ 3. برای حل مشکلات برجایمانده از گذشته؛ و 4. برای پاسخگویی به مطالبات و چانهزنیهای گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی. برخی از مصوبات شورا تا کنون از سوی محققان بررسی شده است، اما صورت مذاکرات، اگرچه کامل نیست، بهدلیل تازگی در انتشار، کمتر مورد توجه و تحلیل بوده است. این صورت مذاکرات، که شامل ده ماه (اسفند 1357 تا آذر 1358) میشود، با ارجاع به زمینههای تاریخی بحث تحلیل شده است. بحثها و مصوبات شورا ابتدا بیشتر متوجه تغییرات ساختاری است، اما با بروز سریع مشکلات، سبب میشود این امر با مطالبات و فشارهای سیاسی ـ اجتماعی درهم آمیخته شود و شورا بهناچار در چند مسیر بهصورت همزمان حرکت کند. این بازخوانی نشان میدهد که اولاً برای درک تحولات دانشگاهها در ایران بعد از انقلاب، ناچاریم به مطالعه تحولات دوره یک سال و نیم از پیروزی انقلاب تا قبل از وقوع انقلاب فرهنگی (1357 تا 1359) بپردازیم. ثانیاً مدیریت و بازسازی نظام آموزش عالی بهطور عام و مسئله دانشگاه بهطور خاص دغدغهای مهم برای رهبران و دولتمردان پس از انقلاب بوده است و آنها بارها درباره تحولات، مشکلات و ناآرامیهای موجود سخن گفتهاند. با اینحال، تصویر یا برداشت مشترکی نزد اعضای شورا وجود نداشت و نگرانی درباره قدرت و جایگاه شورا و هراس از آنچه که احتمالاً بر اثر سرعت و گستره تحولات رخ خواهد داد، در موضعگیری آنان در قبال تحولات دانشگاهها یا فعالیتهای دانشجویی تأثیر زیادی داشته است. نتیجه نهایی این بررسی ارائه تحلیلی لزوماً متفاوت از دیگر مطالعات نیست، اما شاید بتواند تصویر دقیقتری از دورهای کوتاه و مهم ترسیم کند که اغلب بهدلیل اهمیت انقلاب فرهنگی، کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
دانشگاه، ارتباطات و فضای مجازی
حامد طاهری کیا
چکیده
پیشینه و اهداف: تولید و چرخش اطلاعات سازوکاری است که به شکلگیری حقیقت و آگاهی و تأثیرگذاری بر احساسات کمک میکند. نشر و چرخش اطلاعات در وضعیت دیجیتال، آگاهیِ جمعی ظرفیت دریافت اطلاعاتی را دارد که امکان تغییر در وضعیت تاریخی زندگی را مهیا میکنند. بر این اساس، جنبش دانشجویی و فعلوانفعال سیاسی دانشجویان در دانشگاه با تولید و چرخش ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: تولید و چرخش اطلاعات سازوکاری است که به شکلگیری حقیقت و آگاهی و تأثیرگذاری بر احساسات کمک میکند. نشر و چرخش اطلاعات در وضعیت دیجیتال، آگاهیِ جمعی ظرفیت دریافت اطلاعاتی را دارد که امکان تغییر در وضعیت تاریخی زندگی را مهیا میکنند. بر این اساس، جنبش دانشجویی و فعلوانفعال سیاسی دانشجویان در دانشگاه با تولید و چرخش اطلاعات بهواسطۀ شبکههای اجتماعی دچار تحول شده است. هدف اصلی این مقاله بررسی موقعیت تأثیرگذاری شبکهی اجتماعی اینستاگرام، بهمثابهی فضایی برای تولید اطلاعات بر پایهی تصویر، بر جنبش دانشجویی است.روش: این مقاله در پارادایم پساانسانگرایی انجام شده است. در پارادایم پساانسانگرایی، روش پرداختن به مسئله به شیوهای است که تولید نوشتار خلاقانه برای نشان دادن عاملیت نیروهای غیرانسانی اهمیت مییابد. همچنین، مقاله در روش پساکیفی انجام شده است. دادهها از 19 صفحهی اینستاگرامی تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی جمعآوری شدهاند. پستهای صفحات، با توجه به شکل و مضامینی که داشتند، نمونهگیری نظری و سپس نمونهها بهمثابهی موقعیتهای تحلیلی انتخاب شدند.یافتهها: این مقاله نشان میدهد که تولید محتوا در شبکۀ اجتماعی اینستاگرام قالبی جدید از کنش سیاسی را تعریف کرده است. تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی با تولید پوسترها، عکسها، و تصاویر مختلف از فعالیتهای سیاسی خود اطلاع رسانی و دربارۀ وضعیت سیاسی جامعهی ایران آگاهی بخشی میکنند، با این توجه که این شکل از آگاهی بخشی هدفش عموم جامعۀ ایران است. تشکلهای صنفی دانشجویی هم با انتشار تصاویر و عکسهای مختلف دربارۀ خواستههای صنفی دانشجویی اطلاع رسانی میکنند با این تفاوت که جامعۀ هدف دریافت اطلاعات دانشجویان دانشگاه هستند. در مجموع، ماهیت شبکهای تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی به هرچه دیداری شدن سیاست و اشتراک پیدا کردن دانشگاه به طور گسترده با دورن و بیرون دانشگاه منجر شده و دانشگاه را به موقعیتی قابل توجه برای دیگران تبدیل کرده است. نتیجهگیری: تولید و چرخش اطلاعات دربارهی رخدادها، دغدغهها و برنامهها توسط تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی، به تولید آگاهی جمعی برای جماعت دیجیتالی منجر میشود. تولید و چرخش اطلاعات امکانهای تبدیل آگاهی جمعی به کنش را در جغرافیای فیزیکی دانشگاه فراهم میآورد. تنیدگی جغرافیای دیجیتال و جغرافیای فیزیکی به ایجاد فرافضا در دانشگاه منجر شده است که در آن جمعیتی با تحولات آگاهی بهدنبال تحول در وضعیت دانشگاه هستند. از سوی دیگر، برای تشکلهای دانشجویی، اینستاگرام به بصری شدن سیاست، ایجاد عقلانیت نمایشی برای تولید موقعیت سیاسی، و نگارخانهای شدن سیاست نتیجه شده است.
پیشاتاریخ دانشگاه در ایران
صادق آبسالان
چکیده
هدف این نوشتار بررسیِ تاریخی چگونگی برآمدن انقلاب فرهنگی است. انگاره رایج در مورد واقعه مذکور آن را تداوم و نتیجه طبیعی انقلاب 1357 میداند. بهعبارتی، در نگاه یادشده، این فرض وجود دارد که چون واقعه انقلاب 57 رخ داده، براساس ضرورتی طبیعی که از دل آن بیرون آمده، رخداد انقلاب فرهنگی هم باید اتفاق میافتاد. مقاله حاضر، با بداهتزدایی ...
بیشتر
هدف این نوشتار بررسیِ تاریخی چگونگی برآمدن انقلاب فرهنگی است. انگاره رایج در مورد واقعه مذکور آن را تداوم و نتیجه طبیعی انقلاب 1357 میداند. بهعبارتی، در نگاه یادشده، این فرض وجود دارد که چون واقعه انقلاب 57 رخ داده، براساس ضرورتی طبیعی که از دل آن بیرون آمده، رخداد انقلاب فرهنگی هم باید اتفاق میافتاد. مقاله حاضر، با بداهتزدایی از این انگاره، چگونگی امکانمندی تاریخی آن را بررسی کرده است. مطالعه حاضر پیرامون این پرسش صورت گرفته است: نیروی رقمزننده انقلاب فرهنگی در نتیجه چه تحولات و رخدادهایی برکشیده و واقعه انقلاب فرهنگی را رقم زده است؟ این نحوه ورود به موضوع، لحظهای از تاریخِ دانشگاه را واجد اهمیت میکند که یا اغلب ذیل تاریخنگاری وقایع قبل و بعد از خود مسکوت مانده یا ذیل روایتِ کلان و یکدستسازِ تاریخنگاریِ مسلط دانشگاه در بعد از انقلاب نادیده گرفته شده است. فهمِ این لحظه از چند منظر حائز اهمیت است: نخست، بسیاری از تلقیهای رایج در مورد دانشگاه در بعد از انقلاب را باژگون میکند؛ دوم، برای شناخت وقایع و رخدادهای بعدی اهمیت زیادی دارد؛ سوم، تبار نظمِ چیرهای را که بر اکنونِ دانشگاه حاکم است ردیابی میکند؛ چهارم، چگونگی پیدایش انقلاب فرهنگی را بهشکلی درونماندگار و در نسبت با وقایع و رخدادهای این فضا/زمان تاریخی بررسی میکند. برای بررسی این موضوع، از رویکرد تحلیل تاریخی فوکو یا همان تبارشناسی استفاده شده است. تبارشناسی به پرسش از شرایط امکان لحظه حال معطوف است؛ یعنی نشان دادن این امر که پدیده در فضای تاریخی و اجتماعی خود چگونه پدیدار شده، چطور عمل کرده، و در نتیجه این عمل، چه چیزهایی را ممکن یا ممتنع ساخته است. یافتههای مقاله حاضر فرض همنشینی ذاتی انقلاب سیاسی ـ اجتماعی 1357 و انقلاب فرهنگی خرداد 1359 را تاریخمند نمیداند. واقعهای که در پانزده ماه بعد از شکلگیری انقلاب، تصرف و تعطیلی دانشگاه را در پی داشت حاصل همایندی مجموعهای از رخدادهای تاریخی است که در صورت عدم وجود و وقوع آنها، انقلاب فرهنگی میتوانست اتفاق نیفتد و یا حتی در یک تلاقی متفاوت، میتوانست بهگونهای دیگررخ دهد. بنابراین، تبارِ شکل و ریختی از دانشگاه که امروز در ایران با آن مواجه هستیم، بیش از آنکه متأثر از عقلانیتی کلی، آرمانی ناب، اراده نیرویی مشخص و ضرورتی از پیش تعیینشده باشد، در لحظه پیدایش اولیه، تابع برایند نیروهایی است که در نسبتی از منافع، اقتضائات، اتفاقها و طی تاریخی غیرقطعی و شکننده ممکن شده است.
زیست فرهنگی و اجتماعی دانشجویان
مهدی حسینزاده فِرِمی
چکیده
پیشینه و اهداف: امروزه دانشگاه نقش تعیینکنندهای در حیات جامعه دارد و اجتماعات دانشجویی یکی از بنیادیترین مؤلفههای دانشگاه است. توانمندسازی فرهنگی و اجتماعی دانشجویان با میانجیگری اجتماعات دانشجویی از مهمترین مباحث مفهومی و نظری این مقاله است.روش: اطلاعات از طریق تکنیک مصاحبهی فردی و گروهی جمعآوری شده است. 60 نفر از کنشگران ...
بیشتر
پیشینه و اهداف: امروزه دانشگاه نقش تعیینکنندهای در حیات جامعه دارد و اجتماعات دانشجویی یکی از بنیادیترین مؤلفههای دانشگاه است. توانمندسازی فرهنگی و اجتماعی دانشجویان با میانجیگری اجتماعات دانشجویی از مهمترین مباحث مفهومی و نظری این مقاله است.روش: اطلاعات از طریق تکنیک مصاحبهی فردی و گروهی جمعآوری شده است. 60 نفر از کنشگران فعال در گروههای دانشجویی، همچون انجمنهای علمی ـ دانشجویی، کانونهای فرهنگی، هنری، ادبی، اجتماعی و مذهبی و نشریات دانشجویی، افرادی بودند که طرف گفتوگوهای عمیق فردی و گروهی قرار گرفتند. در این گفتوگوها، با تمرکز بر شاخصهای فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی در بستر دانشگاه، توانمندسازی فرهنگی دانشجویان جستوجو شد.یافتهها: بهطور کلی، برای اجتماعات دانشجویی در ایران و جهان، کارکردهای متعددی را میتوان متصور شد: کارکرد آموزشی، کارکرد اجتماعی، کارکرد علمی، کارکرد فرهنگی، کارکرد روانی و کارکرد امیدبخشی. از یافتههای مهم این مقاله این است که دو رویکرد اساسی برای توانمندسازی فرهنگی دانشجویان احصا شده است. در رویکرد اول که عبارت است از برنامهریزی «تمرکزگرایانه و از بالا به پایین»، برنامهها و فعالیتهای توانمندساز، بر اساس نیازسنجیهایی که انجام میشود، توسط مسئولین آموزشی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاهها برای دانشجویان طراحی و اجرا میگردد. در این شیوه از توانمندسازی، کلیت برنامه بهصورت متمرکز در نهادهای متولی طراحی شده و بر اساس نیازهای اولویتبندیشدهی دانشجویان انجام میگیرد. آموزش کار گروهی، آموزش هنر، آموزشهای شغلیابی و کارآفرینی، برنامههای هویتیابی، فعالیتهای علمی و پژوهشی، فعالیتهای اوقات فراغت و سرگرمی، فعالیتهای مذهبی، فعالیتهای خیریه و عامالمنفعه و آموزش مهارتهای زندگی از جمله فعالیتهای توانمندساز فرهنگی هستند. رویکرد دوم از طریق فعالیتهای فرهنگی دانشجویان عبارت است از توانمندسازی «اجتماعمحور». در این رویکرد، اجتماعات دانشجویی تشکیل شده و از طریق فرایندهای مشارکتی و گروهی، فعالیتهای مورد نیاز گروههای هدف ارائه میگردد. نهادهای مسئول تنها در قالب یک «تسهیلگر» ظاهر شده ومیتوانند در راستای تشکیل اجتماعات کوچک دانشجویی، به ترویج و حمایت از تشکیل اجتماعات گروهها، مشارکت، کار گروهی و ... بپردازند. بنابراین، برنامه در سطح اجتماعات دانشجویی طراحی شده و جهت جلب حمایت از اجرا به مقامات رسمی اعلان میشود.
محمدحسین بادامچی
چکیده
کتاب سرگذشت و سوانح دانشگاه نوشته مقصود فراستخواه بیشک کتاب مرجع و دستنامه پژوهش و آموزش در حوزه دانشگاهپژوهی و مطالعات تاریخی و جامعهشناختی آموزش عالی از یکی از شاخصترین دانشمندان این حوزه در زبان فارسی محسوب میشود. این کتاب با زیرعنوان «بررسی تاریخی آموزش عالی و تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مؤثر بر آن» ...
بیشتر
کتاب سرگذشت و سوانح دانشگاه نوشته مقصود فراستخواه بیشک کتاب مرجع و دستنامه پژوهش و آموزش در حوزه دانشگاهپژوهی و مطالعات تاریخی و جامعهشناختی آموزش عالی از یکی از شاخصترین دانشمندان این حوزه در زبان فارسی محسوب میشود. این کتاب با زیرعنوان «بررسی تاریخی آموزش عالی و تحولات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مؤثر بر آن» دو هدف متفاوت ولی مرتبط با هم را مد نظر دارد: ارائه گزارش تاریخی جامعی از نهاد دانشگاه در ایران و ارائه تحلیلی جامعهشناختی از شکلگیری آن. پیگیری همین هدف دوگانه است که حجم کتاب را به 780 صفحه رسانده است، مضاف بر اینکه هر یک از فصول هشتگانه کتاب، که دامنه وسیعی را از دوره باستان تا معاصر در ایران و جهان دربرمیگیرد، علاوهبر تاریخ توصیفی و تحلیلی آموزش عالی، حاوی مطالب وسیعی در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در هر مقطع است. با اینهمه، بررسی موشکافانه کتاب نشان میدهد که فراستخواه، در هدف دوم کتاب که برقراری ارتباط میان تحولات بیرونی اجتماعی با تحولات درونی نهاد آموزش عالی است، موفق نبوده است و همین ضعف، البته، روایت تاریخی کتاب را هم تحت شعاع قرار داده است. کتاب، علیرغم تلاش و تفصیل فراوان، دچار یک دوپارگی اساسی میان درون و بیرون نهاد آموزشی، تاریخ دانشگاه و برنامهریزی و مدیریت آموزش عالی با تاریخ و جامعهشناسی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که به «ذاتگرایی پوزیتیویستی» در روششناسی پژوهش و نحوه فهم فراتاریخی و استعلایی نهاد عقلانی دانشگاه بازمیگردد که تحقق هدف دوم، یعنی خوانش دانشگاه در زمینه اجتماعی، را ممتنع کرده و با غفلت از درونمایههای معرفتی و محتوایی و سیاسی، نهاد دانشگاه را به نهاد آموزش عالی فروکاسته است.
رضا غلامی
چکیده
گفتگو از بسترها، اصول و قوائد پیشرفت علمی و ساختاربخشی به حرکت علمی کشور، جزو مباحث مهم و نافع در جامعه علمی محسوب میشود. در عین حال، هر گونه بحث عالمانه در این ساحت نیازمند تئوری مشخص و اجتناب از رویکردهای اجتماعی به توسعه علمی بدور از سادهسازی یا سطحینگری است. در اینمیان، بررسی سه گزاره نقشی تعیین کننده دارد : معماریپذیری ...
بیشتر
گفتگو از بسترها، اصول و قوائد پیشرفت علمی و ساختاربخشی به حرکت علمی کشور، جزو مباحث مهم و نافع در جامعه علمی محسوب میشود. در عین حال، هر گونه بحث عالمانه در این ساحت نیازمند تئوری مشخص و اجتناب از رویکردهای اجتماعی به توسعه علمی بدور از سادهسازی یا سطحینگری است. در اینمیان، بررسی سه گزاره نقشی تعیین کننده دارد : معماریپذیری علم و تفکر حاکم بر معماریپذیری در رشد علم در جهان؛ التفات به وضع ملی و ظرفیتهای آن در رشد علمی با لحاظ تقابل طبیعی با جهانیشدن علم؛ تمایز مواجهه اسلام با علم در بستر اجتماعی- تاریخی خود با رویارویی تاریخی مسیحیت با علم و پیامدهای آن مانند تولد یک گزاره تازه یعنی رهایی از دین به منزله لازمه توسعه علمی. این مقاله، با روش تحلیلی ار رهگذر توجه به این سه گزاره مهم، کتاب معماری علم در ایران را مورد نقادی قرار داده و نهایتاً در بعضی موارد، به پاسخهایی مغایر با رویکردهای کتاب مزبور رسیده است. از طرف دیگر، مقاله کوشش کرده تا با یادآوری خلاها و برداشتهای نادرست کتاب، فرصت لازم را برای تعمیق نظرات در باب معماری علم در ایران ایجاد کند.
فرهاد بیانی
چکیده
کتاب «چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی» به قلم محمدرضا قائمی نیک، مدعی پرداختن به موضوع و مسئله سیاستگذاری علم است. تمرکز این نوشتار در نقد کتاب مذکور ناظر به رویکرد و ایستار موجود در آن است و ارزیابی مباحث تاریخی آن در باب علم چندان مورد التفاط نخواهد بود. از جهت کیفیت نگارش و نوشتار، کتاب در وضعیت ...
بیشتر
کتاب «چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی» به قلم محمدرضا قائمی نیک، مدعی پرداختن به موضوع و مسئله سیاستگذاری علم است. تمرکز این نوشتار در نقد کتاب مذکور ناظر به رویکرد و ایستار موجود در آن است و ارزیابی مباحث تاریخی آن در باب علم چندان مورد التفاط نخواهد بود. از جهت کیفیت نگارش و نوشتار، کتاب در وضعیت مناسبی نیست و در جایجای آن میتوان اشتباهات نوشتاری، دستوری و نگارشی در باب کلمات و جملات را دید. همچنین در ارتباط با فرمت و صورت بندی کتاب نیز باید گفت فرایند تبدیل یک اثر پژوهشی به کتاب به خوبی صورت نگرفته و با نواقصی همراه است. این نواقص هم در تغییر فرمت و صورتبندی یک پژوهش به کتاب به چشم میخورد و هم در جملات و نوشتار کتاب مشهود است و میتواند نوعی شتابزدگی را نشان دهد. در باب نگرش کتاب باید گفت ایده موسوم به «فرایند استعماری کسب علم» در این اثر برجستگی دارد که مورد نقد جدی است. این رویکرد، علم را یک پروژه میبیند تا یک پروسه و فرایند و زمینهساز ایده بومیسازی و علوم انسانی اسلامی است که خود محل نقدها و پرسشهای جدی است. بااینحال، نقد اصلی این مقاله مربوط به روششناسی است که این کتاب مبنای خود قرار داده است. روششناسی موسوم به روششناسی بنیادین که توسط نویسنده برای تحلیل مباحث اتخاذ شده محل تردیدها و چالشهایی است که کوشیدهام به برخی از آنها اشاره کنم.