سخن سردبیر

نویسنده

دانشیار جامعه‌شناسی، مؤسسه مطالعات فرهنگی اجتماعی، تهران، ایران

چکیده

«فصلنامه مطالعات دانشگاه» در زمان‌ه‏ای این بخت را می‏‌یابد تا در مقام نشریه‌‏ای علمی، و با همت مؤسسه‎‌ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علومْ تحقیقات و فناوری، به زیور طبع آراسته شود که برخی سیاست‏مداران و روشنفکران از دانشگاه ایرانی به مثابه نهادی بی‏‌کارکرد، بی‏‌ثمر و ناهمزمان سخن می‏‌گویند. شاید این منتقدان در تفسیرشان از دانشگاه ایرانی به‌مثابه طرحی شکست‏‌خورده و نهادی فروپاشیده ذی‌‏حق باشند اگر دانشگاه را نهادی در نظر بگیریم که کارکرد اصلی‌‏اش تولید علم تخصصی و به تبع آن تربیت متخصص است. اگر واقع‏‌بینانه بنگریم دانشگاه ایرانی نتوانسته چنین کارکردی را، آن‌گونه که از آن انتظار می‏رفته، جامه‏‌ی عمل بپوشاند؛ پس به تعهداتی که به اجتماع پیرامونش داشته به درستی عمل نکرده است. در این معنا دانشگاه بر خلاف مصالح ارگانیسمی که آن را در برگرفته عمل نموده و به نهادی بی‏‌کارکرد تبدیل شده است.

تصویری که چنین نقدهایی برای ما می‏‌سازند تصویر نزاعی است که همیشه میان دانشگاه ایرانی و اجتماع پیرامونش وجود داشته است. این تصویر، تا حدود بسیاری واقع‌‏بینانه است. دانشگاه ایرانی در تاریخ پویش‌اش هم برای دولت‏‌ها و هم برای خانواده‌‏ها «وصله‏‌ای ناجور» به شمار می‌‏آمده است. ولی پرسش اینجاست که دولت و اجتماع، چرا به چنین وصله‌‏ی ناجوری همواره اقبال نشان داده‏‌اند؟ چرا دولت‏‌ها همیشه از این نهاد حمایت مالی کرده‌‏اند و نخواسته‌‏اند طرح‏‌هایی را که برای تعطیلی یا رهاسازیِ آن در آغوش بازار کم و بیش وجود داشته‏ است جدی بگیرند؟ چرا همیشه خیل وسیعی از خانواده‏‌های ایرانی برای راه‌یابی فرزندشان به دانشگاه به آب و آتش زده‌‏اند؟ برنامه‏‌ریزی‏‌های بلندمدتی که هدفشان دستیابی به موقعیتی در دانشگاه ایرانی است و فرزندان ما محکوم به اجرای دقیق آنها هستند با چه انگیزه‏ای شکل می‏‌گیرند و ضمانت اجرا می‏‌یابند؟ می‏‌دانیم هنوز هم این نهادِ به زعم منتقدان فروپاشیده از خیل وسیع مشتاقانش میزبانی می‏‌کند و بخش بزرگی از نوجوانان دانش‌‏آموخته در نظام آموزش پیشادانشگاهی را به خود جلب می‏‌کند. ما برای چه به دانشگاه می‌‏رویم در حالی که می‌‏دانیم سهم بزرگی از به دانشگاه‌‏راه‏یافتگان نمی‏‌توانند از مدرک دانشگاهی‏‌شان برای سر و سامان‏دادن به معیشت‏‌شان بهره‏ گیرند؟ سال‏‌هاست که برنامه‌‏ریزان بازار اشتغال از نیاز بازار به تکنسین‏‏‌های کاردان، و منتقدان از بی‌‏کارکردی دانشگاه در تربیت متخصصان سخن گفته‌‏اند پس چرا رقابت بر سر صندلی‏‌های مراکز آموزش فنی و حرفه‌‏ای که کارشان مستقیما تربیت متخصص برای بازار اشتغال است داغ نمی‏‌شود و خانواده‌‏ها برای ورود فرزندانشان به این مراکز سر و دست نمی‌‏شکنند؟

به نظر می‏‌رسد دانشگاه ایرانی، در کنار کارکردش به عنوان نهاد تولیدکننده و ترویج‏‌دهنده‏‌ی دانش کارکرد دیگری هم دارد. کارکردی که می‌‏توان آن را مستمسکی برای دفاع از دانشگاه ایرانی در برابر همه‏‌ی نقدها قرار داد. من این کارکرد اخیر را کارکرد فرهنگی- اجتماعیِ نهاد دانشگاه می‌‏نامم. در تاریخ معاصر ایران دانشگاه از معدود عرصه‏‌هایی بوده که توانسته شکل خاصی از کنش‏گری جمعی و مطالبه‌‏گری اجتماعی را برسازد و آن را در کنش‏گرانش به نحوی موفقیت‌‏آمیز درونی کند. دانشگاه ایرانی در مقام عرصه‌‏ای که در آن آزادی از انقیاد موجود در نظام تربیتیِ پیشادانشگاهی تحقق می‌‏یابد و این توان را در اعضایش به خصوص دانشجویان پدید می‌آورد تا به یکدیگر، به شکلی رهایی‏‌بخش، پیوند بخورند، نهادی قابل‌دفاع و تحسین‏‌برانگیز است. برای فرزندان نوجوان ما دانشگاه «تنها» امکان تجربه‏ی استقلال و آزادی از نظارت نظام سنتی تعلیم و تربیت است. اگر «جامعه[1]» را مکانی تلقی کنیم که می‌‏توان در آن به صورت مستقل و آزاد دست به کنش زد دانشگاه، «تنها» جامعه‌‏ی ممکن و فراهم‌ ‏آورنده‏‌ی تجربه‏‌ی عمیقی از خودمختاری فردی در اجتماع ایرانی است. البته این ادعایی بزرگ است. ولی ادعایی است که می‏‌توان به میانجی آن راهی برای دفاع از دانشگاه در اجتماع ایرانی گشود. دانشگاه «تنها» مکان ممکن‏‌کننده‌‏ی آزادی و خودمختاری فردی است و کارویژه‏ی بنیادینش در تاریخی که در ایران از سر گذرانده همین بوده است. احتمالا به همین دلیل است که دانشگاه در ایران پیشاهنگ تمام جنبش‏‌های آزادی‏خواهانه در تاریخ معاصر بوده است. از این منظر، فروپاشی دانشگاه، فروپاشی جامعه و فروپاشی امکان تجربه‏‌ی آزادی در ایران معاصر خواهد بود. پس باید از این تنها امکان تجربه‏‌ی آزادی دفاع کرد و تلاش نمود منطقی که در دانشگاه چنین تجربه‏‌ای را ممکن می‏‌کند به منطق تمام عرصه‏‌های اجتماعی تبدیل نمود.

«فصلنامه‏‌ی مطالعات دانشگاه» با این هدف پا به عرصه‏‌ی وجود نهاده است که مکانی برای انتقال دستاوردهای پژوهش‏‌هایی باشد که در آنها هدف، دفاع از دانشگاه ایرانی در مقام نهادی فرهنگی- اجتماعی است. تاکنون نشریات وزینی در حوزه‌‏ی مطالعات دانشگاه و آموزش عالی در ایران به چاپ رسیده‌‏اند. سهم عمده‏‌ی مقالات چاپ‏‌شده در این نشریات به‌طور معمول به پژوهش‏‌هایی اختصاص داده می‏شود که دانشگاه را در مقام نهادی تخصصی در حوزه‏ی تولید و ترویج دانش مورد مطالعه قرار می‏دهند در حالیکه «فصلنامه‏ی مطالعات دانشگاه» تلاش خواهد کرد بخش عمده‌‏ای از مقالات خود را به چاپ یافته‏‌ها و تحلیل‏‌های پژوهش‏‌هایی اختصاص دهد که دانشگاه را در مقام عرصه‏‌ی کنش‏گری فرهنگی و اجتماعی مورد مطالعه قرار می‏‌دهند. امید که مساعدت اهل نظر و پژوهشگران ارجمند ما را در نیل به این مقصود کامیاب کند.

    در شماره‏‌ی نخست «فصلنامه‏‌ی مطالعات دانشگاه» که هم‌اینک پیش روی شماست رضا صفری شالی تحلیلی با اتکاء به داده‏‌های یک پیمایش ملی درباره‏‌ی مصرف فرهنگی دانشجویان در دانشگاه‏‌های دولتی ارائه داده است. کرم حبیب‏‌پور گتابی و فاطمه یوسفی ایل‏ذوله نیز درباره‏‌ی یکی از مناقشه‏‌برانگیزترین کنش‏‌های دانشجویی در فضای دانشگاه (مصرف دخانیات) مقاله‌‏ای به چاپ رسانده‌‏اند. اصغر ایزدی جیران از رنج دانشجویان به‌خصوص در مواجهه با جلوه‏‌های بازتولید تبعیض در محیط دانشگاه سخن گفته است و جلیل کریمی با اتکاء به وضعیت خاص یکی از دانشگاه‌‏های باسابقه‌‏ی کشور (دانشگاه رازی کرمانشاه) تحلیلی ساختاری از آموزش عالی به‌مثابه نظام اجتماعی ارائه کرده است. همچنین صدرا خسروی در مقاله‏‌ی «آزادی بیان دانشگاهی در ایران» به بررسی مناسبات دانشجویان و اساتید در آموزش برخط در دوره‏ی همه‌‏گیری کرونا پرداخته و نشان داده است چگونه حضور در فضای مجازی امکان بیان آزادانه‌‏ی چالش‏‌ها و انتقادات را از دانشجویان سلب کرده است. حامد طاهری‏‌کیا در مقاله‌‏ی «اینستاگرام و امکانی برای تولید جماعت آگاه درون/ بیرون دانشگاه» نشان داده ‏است چگونه تولید و چرخش اطلاعات درباره‏‌ی رخدادها، دغدغه‌‏ها و برنامه‏‌ها توسط تشکل‏‌های سیاسی و صنفی دانشجویی به تولید آگاهی جمعی در میان دانشجویان می‏‌انجامد. و دست آخر مهدی حسین‌‏زاده‏‌ی فرمی در مقاله‌‏اش نشان داده است که چگونه اجتماعات دانشجویی می‏‌توانند دانشجویان را به حیث فرهنگی توانمند کنند.

ما در «فصلنامه‌‏ی مطالعات دانشگاه» علاوه بر مقالات علمی، از آنجا که معتقدیم یکی از کارهای اصلی‏‌مان کمک تخصصی به پیشرفت نظام آموزش عالی ایران و نزدیک کردن دانشگاه به جایگاه مطلوب خود در کشور است و ارزیابی، آسیب‌شناسی، نقد و همچنین بررسی تجارب موفق جهانی را جزء ملزومات این کمک تلقی می کنیم، نوشتارهایی را به چاپ می‌‏رسانیم که در آنها کتاب‏‌های مطرح در حوزه‌‏ی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری، به شیوه‌‏ای نظام‌‏مند، نقد شده باشد. در این شماره دو نوشتار انتقادی یکی درباره‌‏ی کتاب معماری علم اثر دکتر رضا منصوری و دیگری درباره‌‏ی کتاب چهارچوبی برای سیاست‏گذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی اثر دکتر محمدرضا قائمی نیک به چاپ رسیده‌‏اند. نوشتار انتقادی اول را دکتر رضا غلامی و نوشتار انتقادی دوم را دکتر فرهاد بیانی برای چاپ به دفتر فصلنامه سپرده‌‏اند. ضمن تشکر از این بزرگواران به دلیل اهتمامی که در نقد آراء همکاران‏‌شان داشته‏‌اند از تمامی پژوهشگران چه آنها که کتاب‏‌های‏شان در این فصلنامه نقد می‌‏شود و چه آنها که تصمیم دارند کتاب‏‌های مؤثر چاپ‏‌شده در حوزه‏‌ی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری را نقد و معرفی کنند دعوت می‏‌کنیم نوشتارهای‎‏‌شان را برای چاپ به «فصلنامه‌‏ی مطالعات دانشگاه» ارسال کنند تا در کوتاه‏‌ترین زمان ممکن در اختیار علاقه‏‌مندان قرار گیرد.
 
 
 
[1] . Society. در اینجا منظور من جامعه در برابر اجتماع یا community است. مبتنی بر دوگانه‌‏ی مشهور جامعه/اجتماع، که در جامعه‏‌شناسی به کرات استفاده شده است، جامعه جایی است که در آن پیوندها و تعاملات انتخابی و ارگانیک رخ می‌‏دهد در حالی‌که در اجتماع پیوندها و تعاملات پیشینی و مکانیک است.

کلیدواژه‌ها