زنان و دانشگاه در ایران
محمد تقی کرمی قهی؛ زینب مرادی نژاد
چکیده
یکی از مهمترین عرصههای تحولات در چند دهه گذشته، روند افزایش کمّی حضور زنان در عرصه آموزش عالی بوده است. به نظر میرسد که چگونگی فهم آنها از تصدیگری مناصب مدیریتی در این عرصه نیز نکته قابل مطالعه و پژوهش است. بدین سبب، هدف مقاله حاضر گونهشناسی فهم زنان دانشگاهی از تصدی مناصب مدیریتی در میدان آموزش عالی است. به این منظور، با رویکردی ...
بیشتر
یکی از مهمترین عرصههای تحولات در چند دهه گذشته، روند افزایش کمّی حضور زنان در عرصه آموزش عالی بوده است. به نظر میرسد که چگونگی فهم آنها از تصدیگری مناصب مدیریتی در این عرصه نیز نکته قابل مطالعه و پژوهش است. بدین سبب، هدف مقاله حاضر گونهشناسی فهم زنان دانشگاهی از تصدی مناصب مدیریتی در میدان آموزش عالی است. به این منظور، با رویکردی تفسیری و با اتکا به مفاهیم حساسی همچون فرهنگ، هرمنوتیک مضاعف و سقف شیشهای منبعث از دیدگاههای ماکس وبر، آنتونی گیدنز و موریس و همکاران، چارچوب مفهومی تدوین شد. بهمنظور نیل به هدف تحقیق، از روش تحلیل مضمون و تکنیک مصاحبه فردی عمیق استفاده شد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه اعضای هیئت علمی و دانشجویان دکتری زن دانشگاه علامه طباطبایی بودهاند که با روش نمونهگیری هدفمند و با تکنیک مصاحبه فردی، 18 نفر انتخاب شدهاند. یافتههای پژوهش با روش تحلیل مضمونی مورد بررسی قرار گرفتهاند. براساس نتایج این پژوهش، پنج تیپ معترضان مأیوس، جاماندگان میدان رقابت، سایهنشینان وابسته، خانوادهگرایان گوشهگیر و نیتمندان منتظر استخراج شد. علاوهبر این، نتایج پژوهش حاکی از سه نکته مهم است: 1. دانشگاه در جامعه ایران تابعی از کلیت جامعه و بهاصطلاح ساختار اجتماعی ـ فرهنگی است. مسئله حضور زنان دانشگاهی در مناصب مدیریتی پیوند عمیقی با بقیه مسائل جامعه دارد و باید آن را در کل مجموعه دید و به عبارتی، به ساختار کلان فرنگی توجه کرد و با عنایت به این مسئله، به چارهجویی و ارائه راهکار پرداخت؛ 2. زنان ایران امروز، در مواجهه با تصدیگری مناصب مدیریتی در حوزه آموزش عالی، متکثر هستند. البته، باید به این نکته اشاره کرد که تکثر آنها به عرصه آگاهی و کنشگری نیز کشیده شده است. از اینرو، از آنجا که آگاهی و منشأ آن در افراد متفاوت است، بهتبع، گزینش نحوه مواجهه نیز متفاوت خواهد شد و بهدنبال آن، شاهد تکثر تیپها و دستههای آنها خواهیم بود؛ 3. درباره حضور زنان در دنیای آموزش عالی و تصدیگری مناصب این میدان، هم در سطح توصیف، هم در سطح تبیین و هم در سطح تجویز، نباید بهسمت فراروایت رفت و یک حکم کلی در مورد تمامی آنها صادر کرد.
زنان و دانشگاه در ایران
زهرا میرحسینی؛ زینب شفیعی؛ صغری عاشوری
چکیده
در طول سه دهه اخیر، افزایش متقاضیان تحصیل در مقاطع مختلف آموزش عالی از پدیدههای قابلتوجه بوده است. در این میان، براساس گزارش مرکز ملی آمار کشور و بازتابهای رسانهای این گزارش، زنان در ورود به دانشگاهها گوی سبقت را از مردان ربودهاند. در میان فارغالتحصیلان دانشگاهها نیز، آمار زنان بیش از مردان است. این در حالی است که عده ...
بیشتر
در طول سه دهه اخیر، افزایش متقاضیان تحصیل در مقاطع مختلف آموزش عالی از پدیدههای قابلتوجه بوده است. در این میان، براساس گزارش مرکز ملی آمار کشور و بازتابهای رسانهای این گزارش، زنان در ورود به دانشگاهها گوی سبقت را از مردان ربودهاند. در میان فارغالتحصیلان دانشگاهها نیز، آمار زنان بیش از مردان است. این در حالی است که عده زیادی از آنها فرصت دستیابی به شغلهای رسمی را ندارند. بنابراین، از میان زنان فارغالتحصیل دانشگاهی، برخی جهت حضور در عرصههای اجتماعی ـ اقتصادی وارد میدان کارآفرینی میشوند. پژوهش حاضر با هدف فهم روایت زنان کارآفرین از تاثیر آموزش عالی بر کنش کارآفرینانه و با استفاده از روش کیفی و مطالعات پدیدارشناسانه انجام شده است. بدینمنظور، با چهارده زن کارآفرین، که دارای تحصیلات دانشگاهی بودند، مصاحبههای عمیق کیفی صورت پذیرفته است. نتایج این تحقیق، در مجموع، دربردارنده چهار مقوله اصلی: «تقابل شور و ملالت»، «دانشگاه بستری برای تحول»، «دانشگاه حلقه واصل شبکهسازی» و «پتانسیل رشته دانشگاهی خلاقیتپروری»، نُه مقوله فرعی: «رهایی از چارچوبها و انقیاد نظام اداری و کارمندی»، «پرورش و شکوفایی خلاقیت و توانمندی»، «آموختن الفبای کارآفرینی»، «تغییر بینش»، «رشد و تعالی شخصیت»، «دانشگاه و شبکهسازی کارآفرینی»، «انتفاع کارآفرینی از اهتمام به شبکهسازی»، «همگرایی توانمندی و علاقه در تحصیل» و «هدایت تحصیلی»، و همچنین پنجاهوشش کد اولیه است. نتایج پژوهش نشان میدهند که دانشگاه برای زنان دانشگاهی معبری بهسوی کارآفرینی است و با فراهم نمودن شبکههای ارتباطی متعدد، ایجاد روحیه خودباوری، و شکوفایی توانمندیهای دانشجویان سبب پیشبرد کارآفرینی زنان و بازیابی جایگاه اجتماعی، خانوادگی و فردی آنان میشود. انتخاب رشته دانشجویان، اگر براساس علاقه و دغدغهشان صورت گرفته باشد، قابلیت این را دارد که به کمک مؤلفه خلاقیت، زنان را بهسوی ایجاد کسبوکار سوق دهد.
زنان و دانشگاه در ایران
مهری طیبی نیا
چکیده
کتاب برساخت اجتماعی تفاوت؛ جنسیت در کلاس درس دانشگاهی، نوشته دکتر کرم حبیبپور گتابی، در سال 1397 تألیف شده است. این کتاب بهواسطه بررسی ابعاد روششناختی یک پژوهش آکادمیک در حوزه هویت جنسیتی، بهویژه هویت زنانه، و نیز توجه به ساحت علم در تجربه تفاوت جنسیتی و رویکردهای منتهی به ساختار و عاملیت در بازتولید و یا برساخت جنسیت قابلتوجه ...
بیشتر
کتاب برساخت اجتماعی تفاوت؛ جنسیت در کلاس درس دانشگاهی، نوشته دکتر کرم حبیبپور گتابی، در سال 1397 تألیف شده است. این کتاب بهواسطه بررسی ابعاد روششناختی یک پژوهش آکادمیک در حوزه هویت جنسیتی، بهویژه هویت زنانه، و نیز توجه به ساحت علم در تجربه تفاوت جنسیتی و رویکردهای منتهی به ساختار و عاملیت در بازتولید و یا برساخت جنسیت قابلتوجه است. کتاب مدعی غفلت جامعهشناسی در پرداختن به ابعاد فرهنگی و اجتماعی کلاس درس دانشگاهی است و از این جهت، به روایت تجربه جنسیتی در کلاس درس میپردازد. به نظر میرسد که علیرغم اهداف تعیینشده، سمت و سوی کتاب بیش از هر چیز در تلازم با امر جنسیتی قرار میگیرد و با طرح پیشفرض اریب جنسیتی در کلاس درس، در روششناسی و فرایند اجرای پژوهش دچار اریب پژوهشی میشود. مصادیق تجربه تفاوت جنسیتی در متغیرهایی مورد بررسی قرار میگیرند که بیش از توجه به رویکردهای ساختار و عاملیت، متمرکز بر رویکردهای شناختی میشوند و مسیر پژوهش بیشتر بر تفکیک موضوعات در حوزه یادگیری متمرکز میشود. تفسیر دادهها، برخلاف ادعای کتاب و رویکردهای نظری مطرحشده، در مسیر برساختگرایی قرار نگرفته است. در نهایت، نقش نهاد دانشگاه در تقویت تفاوت جنسیتی و یا تعدیل این تفاوت مشخص نیست و تفسیر و ارزیابی از دانشگاه و نقش آن در هویتسازی دانشجویان بیش از حالت فعال، در حالت منفعل صورتبندی شده است. یکی از چالشهای اصلی این نقد مترتب بر سبک بیان مفاهیم احصاشده در بیان نتایج و تفسیر آنها است. مفهومسازی عناوین در ارائه نتایج پژوهش، خود در یک عاملیت پنهان، بازتولیدکننده کلیشههای جنسیتی خواهد بود. بنابراین، بهمنظور جنسیتزدایی از پژوهشهای علمی، تحقیقات حوزه جنسیت بیش از هر چیز نیازمند شناخت واقعی از مسائل، عدمتعادلها و گسستهای اجتماعی است.
تاریخ دانشگاه در ایران
سیدعبدالامیر نبوی
چکیده
پیروزی انقلاب 57 مرحله جدیدی از حیات دانشگاه در ایران را رقم زد، بهویژه رابطه دانشگاه و سیاست را تحت تأثیر قرار داد. مقاله حاضر در پی آن است با بازخوانی مستندات شورای انقلاب، شامل مصوبات و صورت مذاکرات، به بررسی دوره مهم بهمن 1357 تا تیر 1359 بپردازد. بر این اساس، چهارگونه بحث و مصوبه در این دوره شناسایی شد: 1. برای تغییر ساختار و بازآرایی؛ ...
بیشتر
پیروزی انقلاب 57 مرحله جدیدی از حیات دانشگاه در ایران را رقم زد، بهویژه رابطه دانشگاه و سیاست را تحت تأثیر قرار داد. مقاله حاضر در پی آن است با بازخوانی مستندات شورای انقلاب، شامل مصوبات و صورت مذاکرات، به بررسی دوره مهم بهمن 1357 تا تیر 1359 بپردازد. بر این اساس، چهارگونه بحث و مصوبه در این دوره شناسایی شد: 1. برای تغییر ساختار و بازآرایی؛ 2. برای مدیریت مسائل جاری؛ 3. برای حل مشکلات برجایمانده از گذشته؛ و 4. برای پاسخگویی به مطالبات و چانهزنیهای گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی. برخی از مصوبات شورا تا کنون از سوی محققان بررسی شده است، اما صورت مذاکرات، اگرچه کامل نیست، بهدلیل تازگی در انتشار، کمتر مورد توجه و تحلیل بوده است. این صورت مذاکرات، که شامل ده ماه (اسفند 1357 تا آذر 1358) میشود، با ارجاع به زمینههای تاریخی بحث تحلیل شده است. بحثها و مصوبات شورا ابتدا بیشتر متوجه تغییرات ساختاری است، اما با بروز سریع مشکلات، سبب میشود این امر با مطالبات و فشارهای سیاسی ـ اجتماعی درهم آمیخته شود و شورا بهناچار در چند مسیر بهصورت همزمان حرکت کند. این بازخوانی نشان میدهد که اولاً برای درک تحولات دانشگاهها در ایران بعد از انقلاب، ناچاریم به مطالعه تحولات دوره یک سال و نیم از پیروزی انقلاب تا قبل از وقوع انقلاب فرهنگی (1357 تا 1359) بپردازیم. ثانیاً مدیریت و بازسازی نظام آموزش عالی بهطور عام و مسئله دانشگاه بهطور خاص دغدغهای مهم برای رهبران و دولتمردان پس از انقلاب بوده است و آنها بارها درباره تحولات، مشکلات و ناآرامیهای موجود سخن گفتهاند. با اینحال، تصویر یا برداشت مشترکی نزد اعضای شورا وجود نداشت و نگرانی درباره قدرت و جایگاه شورا و هراس از آنچه که احتمالاً بر اثر سرعت و گستره تحولات رخ خواهد داد، در موضعگیری آنان در قبال تحولات دانشگاهها یا فعالیتهای دانشجویی تأثیر زیادی داشته است. نتیجه نهایی این بررسی ارائه تحلیلی لزوماً متفاوت از دیگر مطالعات نیست، اما شاید بتواند تصویر دقیقتری از دورهای کوتاه و مهم ترسیم کند که اغلب بهدلیل اهمیت انقلاب فرهنگی، کمتر مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.
رضا صمیم
چکیده
«فصلنامه مطالعات دانشگاه» در زمانهای این بخت را مییابد تا در مقام نشریهای علمی، و با همت مؤسسهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علومْ تحقیقات و فناوری، به زیور طبع آراسته شود که برخی سیاستمداران و روشنفکران از دانشگاه ایرانی به مثابه نهادی بیکارکرد، بیثمر و ناهمزمان سخن میگویند. شاید این منتقدان ...
بیشتر
«فصلنامه مطالعات دانشگاه» در زمانهای این بخت را مییابد تا در مقام نشریهای علمی، و با همت مؤسسهی مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علومْ تحقیقات و فناوری، به زیور طبع آراسته شود که برخی سیاستمداران و روشنفکران از دانشگاه ایرانی به مثابه نهادی بیکارکرد، بیثمر و ناهمزمان سخن میگویند. شاید این منتقدان در تفسیرشان از دانشگاه ایرانی بهمثابه طرحی شکستخورده و نهادی فروپاشیده ذیحق باشند اگر دانشگاه را نهادی در نظر بگیریم که کارکرد اصلیاش تولید علم تخصصی و به تبع آن تربیت متخصص است. اگر واقعبینانه بنگریم دانشگاه ایرانی نتوانسته چنین کارکردی را، آنگونه که از آن انتظار میرفته، جامهی عمل بپوشاند؛ پس به تعهداتی که به اجتماع پیرامونش داشته به درستی عمل نکرده است. در این معنا دانشگاه بر خلاف مصالح ارگانیسمی که آن را در برگرفته عمل نموده و به نهادی بیکارکرد تبدیل شده است.تصویری که چنین نقدهایی برای ما میسازند تصویر نزاعی است که همیشه میان دانشگاه ایرانی و اجتماع پیرامونش وجود داشته است. این تصویر، تا حدود بسیاری واقعبینانه است. دانشگاه ایرانی در تاریخ پویشاش هم برای دولتها و هم برای خانوادهها «وصلهای ناجور» به شمار میآمده است. ولی پرسش اینجاست که دولت و اجتماع، چرا به چنین وصلهی ناجوری همواره اقبال نشان دادهاند؟ چرا دولتها همیشه از این نهاد حمایت مالی کردهاند و نخواستهاند طرحهایی را که برای تعطیلی یا رهاسازیِ آن در آغوش بازار کم و بیش وجود داشته است جدی بگیرند؟ چرا همیشه خیل وسیعی از خانوادههای ایرانی برای راهیابی فرزندشان به دانشگاه به آب و آتش زدهاند؟ برنامهریزیهای بلندمدتی که هدفشان دستیابی به موقعیتی در دانشگاه ایرانی است و فرزندان ما محکوم به اجرای دقیق آنها هستند با چه انگیزهای شکل میگیرند و ضمانت اجرا مییابند؟ میدانیم هنوز هم این نهادِ به زعم منتقدان فروپاشیده از خیل وسیع مشتاقانش میزبانی میکند و بخش بزرگی از نوجوانان دانشآموخته در نظام آموزش پیشادانشگاهی را به خود جلب میکند. ما برای چه به دانشگاه میرویم در حالی که میدانیم سهم بزرگی از به دانشگاهراهیافتگان نمیتوانند از مدرک دانشگاهیشان برای سر و ساماندادن به معیشتشان بهره گیرند؟ سالهاست که برنامهریزان بازار اشتغال از نیاز بازار به تکنسینهای کاردان، و منتقدان از بیکارکردی دانشگاه در تربیت متخصصان سخن گفتهاند پس چرا رقابت بر سر صندلیهای مراکز آموزش فنی و حرفهای که کارشان مستقیما تربیت متخصص برای بازار اشتغال است داغ نمیشود و خانوادهها برای ورود فرزندانشان به این مراکز سر و دست نمیشکنند؟به نظر میرسد دانشگاه ایرانی، در کنار کارکردش به عنوان نهاد تولیدکننده و ترویجدهندهی دانش کارکرد دیگری هم دارد. کارکردی که میتوان آن را مستمسکی برای دفاع از دانشگاه ایرانی در برابر همهی نقدها قرار داد. من این کارکرد اخیر را کارکرد فرهنگی- اجتماعیِ نهاد دانشگاه مینامم. در تاریخ معاصر ایران دانشگاه از معدود عرصههایی بوده که توانسته شکل خاصی از کنشگری جمعی و مطالبهگری اجتماعی را برسازد و آن را در کنشگرانش به نحوی موفقیتآمیز درونی کند. دانشگاه ایرانی در مقام عرصهای که در آن آزادی از انقیاد موجود در نظام تربیتیِ پیشادانشگاهی تحقق مییابد و این توان را در اعضایش به خصوص دانشجویان پدید میآورد تا به یکدیگر، به شکلی رهاییبخش، پیوند بخورند، نهادی قابلدفاع و تحسینبرانگیز است. برای فرزندان نوجوان ما دانشگاه «تنها» امکان تجربهی استقلال و آزادی از نظارت نظام سنتی تعلیم و تربیت است. اگر «جامعه[1]» را مکانی تلقی کنیم که میتوان در آن به صورت مستقل و آزاد دست به کنش زد دانشگاه، «تنها» جامعهی ممکن و فراهم آورندهی تجربهی عمیقی از خودمختاری فردی در اجتماع ایرانی است. البته این ادعایی بزرگ است. ولی ادعایی است که میتوان به میانجی آن راهی برای دفاع از دانشگاه در اجتماع ایرانی گشود. دانشگاه «تنها» مکان ممکنکنندهی آزادی و خودمختاری فردی است و کارویژهی بنیادینش در تاریخی که در ایران از سر گذرانده همین بوده است. احتمالا به همین دلیل است که دانشگاه در ایران پیشاهنگ تمام جنبشهای آزادیخواهانه در تاریخ معاصر بوده است. از این منظر، فروپاشی دانشگاه، فروپاشی جامعه و فروپاشی امکان تجربهی آزادی در ایران معاصر خواهد بود. پس باید از این تنها امکان تجربهی آزادی دفاع کرد و تلاش نمود منطقی که در دانشگاه چنین تجربهای را ممکن میکند به منطق تمام عرصههای اجتماعی تبدیل نمود.«فصلنامهی مطالعات دانشگاه» با این هدف پا به عرصهی وجود نهاده است که مکانی برای انتقال دستاوردهای پژوهشهایی باشد که در آنها هدف، دفاع از دانشگاه ایرانی در مقام نهادی فرهنگی- اجتماعی است. تاکنون نشریات وزینی در حوزهی مطالعات دانشگاه و آموزش عالی در ایران به چاپ رسیدهاند. سهم عمدهی مقالات چاپشده در این نشریات بهطور معمول به پژوهشهایی اختصاص داده میشود که دانشگاه را در مقام نهادی تخصصی در حوزهی تولید و ترویج دانش مورد مطالعه قرار میدهند در حالیکه «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» تلاش خواهد کرد بخش عمدهای از مقالات خود را به چاپ یافتهها و تحلیلهای پژوهشهایی اختصاص دهد که دانشگاه را در مقام عرصهی کنشگری فرهنگی و اجتماعی مورد مطالعه قرار میدهند. امید که مساعدت اهل نظر و پژوهشگران ارجمند ما را در نیل به این مقصود کامیاب کند. در شمارهی نخست «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» که هماینک پیش روی شماست رضا صفری شالی تحلیلی با اتکاء به دادههای یک پیمایش ملی دربارهی مصرف فرهنگی دانشجویان در دانشگاههای دولتی ارائه داده است. کرم حبیبپور گتابی و فاطمه یوسفی ایلذوله نیز دربارهی یکی از مناقشهبرانگیزترین کنشهای دانشجویی در فضای دانشگاه (مصرف دخانیات) مقالهای به چاپ رساندهاند. اصغر ایزدی جیران از رنج دانشجویان بهخصوص در مواجهه با جلوههای بازتولید تبعیض در محیط دانشگاه سخن گفته است و جلیل کریمی با اتکاء به وضعیت خاص یکی از دانشگاههای باسابقهی کشور (دانشگاه رازی کرمانشاه) تحلیلی ساختاری از آموزش عالی بهمثابه نظام اجتماعی ارائه کرده است. همچنین صدرا خسروی در مقالهی «آزادی بیان دانشگاهی در ایران» به بررسی مناسبات دانشجویان و اساتید در آموزش برخط در دورهی همهگیری کرونا پرداخته و نشان داده است چگونه حضور در فضای مجازی امکان بیان آزادانهی چالشها و انتقادات را از دانشجویان سلب کرده است. حامد طاهریکیا در مقالهی «اینستاگرام و امکانی برای تولید جماعت آگاه درون/ بیرون دانشگاه» نشان داده است چگونه تولید و چرخش اطلاعات دربارهی رخدادها، دغدغهها و برنامهها توسط تشکلهای سیاسی و صنفی دانشجویی به تولید آگاهی جمعی در میان دانشجویان میانجامد. و دست آخر مهدی حسینزادهی فرمی در مقالهاش نشان داده است که چگونه اجتماعات دانشجویی میتوانند دانشجویان را به حیث فرهنگی توانمند کنند.ما در «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» علاوه بر مقالات علمی، از آنجا که معتقدیم یکی از کارهای اصلیمان کمک تخصصی به پیشرفت نظام آموزش عالی ایران و نزدیک کردن دانشگاه به جایگاه مطلوب خود در کشور است و ارزیابی، آسیبشناسی، نقد و همچنین بررسی تجارب موفق جهانی را جزء ملزومات این کمک تلقی می کنیم، نوشتارهایی را به چاپ میرسانیم که در آنها کتابهای مطرح در حوزهی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری، به شیوهای نظاممند، نقد شده باشد. در این شماره دو نوشتار انتقادی یکی دربارهی کتاب معماری علم اثر دکتر رضا منصوری و دیگری دربارهی کتاب چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی اثر دکتر محمدرضا قائمی نیک به چاپ رسیدهاند. نوشتار انتقادی اول را دکتر رضا غلامی و نوشتار انتقادی دوم را دکتر فرهاد بیانی برای چاپ به دفتر فصلنامه سپردهاند. ضمن تشکر از این بزرگواران به دلیل اهتمامی که در نقد آراء همکارانشان داشتهاند از تمامی پژوهشگران چه آنها که کتابهایشان در این فصلنامه نقد میشود و چه آنها که تصمیم دارند کتابهای مؤثر چاپشده در حوزهی مطالعات دانشگاه، علم و فناوری را نقد و معرفی کنند دعوت میکنیم نوشتارهایشان را برای چاپ به «فصلنامهی مطالعات دانشگاه» ارسال کنند تا در کوتاهترین زمان ممکن در اختیار علاقهمندان قرار گیرد. [1] . Society. در اینجا منظور من جامعه در برابر اجتماع یا community است. مبتنی بر دوگانهی مشهور جامعه/اجتماع، که در جامعهشناسی به کرات استفاده شده است، جامعه جایی است که در آن پیوندها و تعاملات انتخابی و ارگانیک رخ میدهد در حالیکه در اجتماع پیوندها و تعاملات پیشینی و مکانیک است.