فرهاد بیانی
چکیده
کتاب «چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی» به قلم محمدرضا قائمی نیک، مدعی پرداختن به موضوع و مسئله سیاستگذاری علم است. تمرکز این نوشتار در نقد کتاب مذکور ناظر به رویکرد و ایستار موجود در آن است و ارزیابی مباحث تاریخی آن در باب علم چندان مورد التفاط نخواهد بود. از جهت کیفیت نگارش و نوشتار، کتاب در وضعیت ...
بیشتر
کتاب «چهارچوبی برای سیاستگذاری علم؛ تعامل علوم طبیعی و علوم انسانی» به قلم محمدرضا قائمی نیک، مدعی پرداختن به موضوع و مسئله سیاستگذاری علم است. تمرکز این نوشتار در نقد کتاب مذکور ناظر به رویکرد و ایستار موجود در آن است و ارزیابی مباحث تاریخی آن در باب علم چندان مورد التفاط نخواهد بود. از جهت کیفیت نگارش و نوشتار، کتاب در وضعیت مناسبی نیست و در جایجای آن میتوان اشتباهات نوشتاری، دستوری و نگارشی در باب کلمات و جملات را دید. همچنین در ارتباط با فرمت و صورت بندی کتاب نیز باید گفت فرایند تبدیل یک اثر پژوهشی به کتاب به خوبی صورت نگرفته و با نواقصی همراه است. این نواقص هم در تغییر فرمت و صورتبندی یک پژوهش به کتاب به چشم میخورد و هم در جملات و نوشتار کتاب مشهود است و میتواند نوعی شتابزدگی را نشان دهد. در باب نگرش کتاب باید گفت ایده موسوم به «فرایند استعماری کسب علم» در این اثر برجستگی دارد که مورد نقد جدی است. این رویکرد، علم را یک پروژه میبیند تا یک پروسه و فرایند و زمینهساز ایده بومیسازی و علوم انسانی اسلامی است که خود محل نقدها و پرسشهای جدی است. بااینحال، نقد اصلی این مقاله مربوط به روششناسی است که این کتاب مبنای خود قرار داده است. روششناسی موسوم به روششناسی بنیادین که توسط نویسنده برای تحلیل مباحث اتخاذ شده محل تردیدها و چالشهایی است که کوشیدهام به برخی از آنها اشاره کنم.